• ۱۳۹۹/۱۲/۲۶
  • 1k نظر «نمایش»

خاطرات پذیرفته شدگان اعلام نتایج آزمون های استخدامی

خاطرات پذیرفته شدگان اعلام نتایج آزمون های استخدامی

  • بروزرسانی:
  • دیدگاه: ۱۷۱ (نمایش)
  • دیدگاه‌های منتظر: ۰ دیدگاه
اطلاعات بیشتر

تلخ یا شیرین! خاطرات اعلام نتایج آزمون های استخدامی

برخی از کاربران ایران استخدام خاطرات تلخ یا شیرین مربوط به اعلام نتایج آزمون‌های استخدامی خود را در اختیار سایر کاربران قرار داده اند. با توجه به اهمیت خاطرات اعلام نتایج آزمون‌های استخدامی، واحد پشتیبانی ایران استخدام اقدام به جمع آوری خاطرات ارسالی کاربران در آزمون های استخدامی "وزارت آموزش و پرورش، بانک ملت، تامین اجتماعی و سایر سازمان ها" نموده است. برای مطالعه این خاطرات به ادامه این صفحه مراجعه نمایید.
همچنین اگر شما هم خاطره و تجربه ای از اعلام نتایج آزمون استخدامی دارید میتوانید در بخش نظرات همین صفحه بیان کنید.


فهرست مطالب مهم

جهت مشاهده مطالب روی لینک های زیر کلیک کنید

فرصت‌های شغلی را از دست ندهید!

با فعال‌سازی این سرویس، آگهی‌های استخدام سازمان‌های دولتی و خصوصی و همچنین بانک‌ها را به محض انتشار از طریق پیامک و ایمیل دریافت خواهید کرد.

فعال‌سازی

آزمون استخدام آموزش و پرورش

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی آموزش و پرورش گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: محمد1 (مشاهده تجربه)
نویسنده: محمد1
سلام برای اولین بار که متوجه شدم اموزش و پرورش استخدامی داره زمانی بود که سال اخر لیسانس(92) بودم اما اینها خبر های واقعی نبود هر چند من خیلی رویا بافی کردم و بعد ادامه تحصیل دادم هر چند اصلا امیدی به شغل نداشتم ، به همه هم میگفتم درس میخونم اما کار پیدا نمیشه ودنبال شغل ازاد هستم.
سال 94 شرایط را نداشتم وسال 95 و 96 متوجه زمان ازمون نشدم. اما سال 97 شرکت کردم ونفر اول شدم تک ظرفیتی، اما رقیبم کاری کرد که نشد مصاحبه قبول بشم، خیلی برای تکمیل ظرفیت سال 97 تلاش کردم اما نشد.
سال 98 شرکت کردم دیگه این سال سهمیه بومی هم برداشتند هر چند کار سخت تر شد،به هر روی 15 دی نتیجه اولیه امد وقبول شدم هر چند از نمره م راضی نبودم، مصاحبه رفتم هرچند زمینه چینی کرده بودم و به خانواده گفته بودم امسال شرایط سخت تر بوده و برای همه چیز انها را اماده کرده بودم اما خودم اماده نبودم. به هر حال روز 7 اسفند نتایج مصاحبه امد ،هرچند هیچ کس خبر نداشت امروز قراره نتایج بیاد. و رفتم با استرس نگاه کردم. یکباره گفتم : قبول شدم همگی خیلی خوشحال شدیم و بلند شدیم هم دیگر را بوسیدیم(با این توضیح که چند روز بود کرونا امده بود و همه از دست دادن و روبوسی وحشت داشتند. )
هرچند قبول شدم وخیلی ذوق کردم اما کرونا، اجازه نداد بهمون بچسبه و هر روز باید دلنگران ویروس باشیم.
سه ماه استرس مصاحبه گزینش داشتم وچون هر روز احتمال داشت بگن بیا مصاحبه، یک روز زنگ زدند گفتند: فردا ساعت 3:30 بیا مصاحبه
بعد ثبت نام و شروع دوره که چون کرونا بود غیر حضوری بود وهیچی متوجه نشدیم و الکی الکی بدون هیچ یادگیری تمومش کردیم.
الان چند ماه شدیم معلم، هر چند هنوز باورم نمیشه.
نویسنده: لیلی (مشاهده تجربه)
نویسنده: لیلی
سال 98برا اموزش پرورش شرکت کردم و تک ظرفیتی،از یکماه قبل دفترچه ازمون شروع به خوندن کردم و سر جلسه حدس میزدم قبول شم،ساعت 4از استرس سرم بردم زیر پتو و درحین خواب و بیداری شوهرم اومد گفت نتایج زدن بیا ببین،استرس گرفتم گفتم نمیخواهد فعلا
بالاخره کارنامه با رنگ سبز دیدم و کلی خوشحال،با دخترم و شوهرم رفتیم بیرون مجبورم کردن شیرینی بگیرم
رسید روز مصاحبه و اخرای بارداریم بود که حال مساعدی نداشتم و مصاحبه م رو بد دادم و نا امید از قبولی
لحظه شماری میکردم که نتایج بزنن تا روزی که نتیجه اومد، حس عجیبی داشتم و نمیتونستم برم چک کنم ببینم قبول شدم یا نه
شوهرم میخواست نتیجه م ببینه هم من میگفتم بیخیالش شو فعلا،حالم خوب نبود اگر قبول میشدم بچه م کوچک بود برا دوره و معضل بیشتر اینکه شهر دیگه ای زده بودم
اگرم قبول نمیشدم افسرده میشدم
بالاخره تو اتاق صدای شوهرم شنیدم که به دخترم گفت بیا مامانت هم معلم شد
با صدای شوهرم دویدم کارنامه رو دیدم و کلی ذوق زده شدم و رفتم شیرینی دوباره گرفتم،دو هفته بعد بچه م دنیا اومد و دوره ها هم مجازی شد..بابت قبولیم انقدر نتونستم خوشحالی کنم چون باردار بودم و استرس بعد بچه م شهری که زدم و دوره ها داشتم
الان که اینها رو مینویسم دوره هام مجازی شد و مدرسه م مجازی و بچه م یکساله
ان شاءالله قبولی قسمت همه بشه
خودم یه دوره خاطره دوستان اینجا میخوندم و میگفتم ممکنه یه روز منم خاطره قبولیم بنویسم

آزمون استخدام بانک ملت

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی بانک ملت گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: ناشناس 007 (مشاهده تجربه)
نویسنده: ناشناس ۰۰۷
درود بر همه عزیزان و‌بزرگواران
خدا قوت به همگی دوستان
بنده استخدام ۵ سال پیش بانک بزرگ ملت هستم و از طریق این سایت تونستم استخدام شم
داشتم نظرات رو میخوندم دیدم لازم هست چنتا موضوع رو خدمت شما سروران عرض کنم
۱-اینکه هر شهر یا هر رشته ای چقدر ظرفیت داره هیچوقت اطلاع رسانی نمیشه
۲-بانک ملت به هیچ عنوان برای استخدام پارتی بازی نمیشه و تمام مراحل در شرایط مساوی برای تمامی داوطلبان انجام میشه
۳- بومی بودن حتما لحاظ میشه و اگه بومی‌نباشید تو تحقیقات رد میشید
۴-بهترین سایت برای کمک به شما همین سایت هستش و از تجربیات و‌نظرات دیگران استفاده کنید
۵- نا امید نشید،موردی بوده که پروسه استخدامش به هر دلیلی که ممکنه تکمیل ظرفیت باشه یا تستای پزشکی ۲سال طول کشیده
از سایت ایران استخدام بابت تمامی زحمتاشون تشکر میکنم

آزمون استخدام وزارت بهداشت

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی وزارت بهداشت گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: ماما (مشاهده تجربه)
نویسنده: ماما
سلام
خاطره قبولی
شیش روز دیگه مونده که یکسال از زمان استخدامیم بگذره،این موقعهاسال قبل بعد از ازمونم هر صبح پامیشدم،تند تند پیامای جدید که گذاشتنو میخوندم که ببینم نتایج کی میاد کی میریم سرکار،کسی خبر جدیدی نداره بچها چی نوشتن،کرونا حدودا یکماهی بود که همه رو قرنطینه کرده بود،همش میگفتم حالا که نتایج بیاد اصلا کی بریم سر کار آرزوم بود بهم بگن همین فردا باید بری سرکار،یهو گفتن نتایجمون بیستو هفتم اسفند روی سایت میادشبشم کلا بیدار بودم،صبح رو دیر پاشدم نماز ظهرمو خوندمو ناهار سریع خوردمو خوابیدم،میفهمیدم نتایج بیاد خوابی درکار نیست، با صدای زنگ گوشیه مامانم بیدار شدم، ساعت چهار عصربود، وای چقد زنگو پیام رو گوشیم بود،چون گوشیه خودمو سایلنت کرده بود که بخوابم، فاطمه نوشته بود منکه قبول نشدم تو چیکار کردی،قلبم تند تند میزد، شروع کردم به دعا وخوندن آیت الکرسی،همش ذهنم درگیر صمیمی ترین رفیقم بود که اون چی نتایجو دیده، نکنه دیده واز اینکه قبول نشده ناراحته وزنگ نمیزنه،شبش میدونستم نتایج قراره فردا بیاد ومطمئن بودم صبح نمیاد وعصر میاد،شبو بیداری کشیدم وگفتم بیشترامروزوبخوابم،با گوشیم رفتم سایت سنجش،شروع کردم اطلاعاتمو به وارد کردن قلبم تند میزد،قرار بود زحمت یکسال پشت سر هم خوندنمو با کلی استرسو تو سری خوری از اینو اون، وبیکاری بعد طرحم که یکسال خونه نشینم کرد رو ببینم، چشمامو باز کرد سبز بود،چشمام میلرزید،شما برای ارایه مدارک یه هم چیزی معرفی شدید، مونده بود ذوق کنم یا نه،جاییکه زده بودم فقط دونفر میخواست، درصدام خوب بودن وخوشحالم کردن،یهو پایینتر نوشته بود نمره آخرین فرد مجازه شده xxهست، با این حساب اگه برابر با ظرفیت باشه من اولم ونفر دوم اینه، وای خدا یعنی بدون ذخیرست این نتایج،شک داشتم ولی تانود درصدم میفهمیدم از قبولیای اصلی هستم نه ذخیره، گوشیمو برداشتم ومیخواستم به دوست عزیزم که هرروز باهاش در تماس بودم وکل این یکسالو باهم خونده بودیم زنگ بزنم اون جاییکه زده بود هفت نفر میخاست که رقابتشم بیشتر بود تا نود درصد هم خودش هم من میگفتیم قبول نیست، ولی من دلداریش میدادم،یهو صداش تو گوشم پخش شد،من قبول شدم خیلی بی استرسو راحت، من شاخ دراوردم وباورم نمشید که ب قسم خوردن افتاد، وای خدا قبول شدی، جفتمون داشتیم بال درمیاوردیم،نماز مغرب شد، وبین دونماز نماز شکر خوندمو از خدا خواستم جاییکه زدم عالی باشه،روز بعد در کمال ناباوری گفتن باید پس فردا به محلهای کارتون برید ومعرفی نامه دانشگاهو تحویل بدید، شروع کردم چمدنمو به بستن،خیلی حس خوبی داشتم با کلی دلشوره واینکه اونجاییکه میرم چه شکلیه همکارام کی هستن،رفتم دانشگاهو مدرک معرفی شروع ب کارو گرفتمو وعازم شهر ساحلیه قشنگی که زده بودم شدم که حدود سه ساعتمو نیم با دانشگاه فاصله داشت،خدایا الان یکسال میگذره،شکرت، عالی بود،ومن هرروزشکرگزارتم، خدایا جواب زحمتای اوناییکه واقعا خوندن واز نظر مالی واقتصادی واقعا نیازمند هستنو بده وخوشحالشون کن، آمین یا رب العالمین..
نویسنده: ارومیه مسئول (مشاهده تجربه)
نویسنده: ارومیه مسئول
من اینقدر ازصبح دلهره داشتم که نگورفتم خونه بابام اینا تاحالم خوب شه اما چون دیدم اوناوضعشون ازمن بدتره بعدناهارزودبرگشتم پسرم که خوابیدناخواگاه گریه میکردم یک لحظه نت زدم تابگردم حالم خوب شه که دیدم توسایت سنجشم هنوزساعت 4/45بود وقتی رنگ سبزدیدم بازگریه میکردم…..خداقسمت همه بکنه برآورده شدن آرزو ها شؤون……
نویسنده: ناشناس (مشاهده تجربه)
نویسنده: ناشناس
من یادمه از صبح زیر پتو افسرده بودم از دیدن نتایج بعد گفتن ساعت 6 میاداتفاقی ساعت4رفتم دیدم زدن بحدی استرس داشتم ک خدا میدونه وقتیم دیدم قبول شدم خاهرم خواب بود بلند صدا دادم بیدار شد کلی همدیگه بغل کردیم بابامم ک کلا ازم ناامید شده بود بعد کلی وقت حس کردم تازه داره ب روم لبخند میزنه خلاصه بعد کلی سختی روزگار روی خوش بهمون نشون داد تااخر عمرم میگم خدایا شکرت
انشااله روزی همه
نویسنده: ملودی (مشاهده تجربه)
نویسنده: ملودی
سلام بچه ها جان..
فک کنم شیرین ترین تجربه قبولی رو من چشیدم…گفتن ساعت ۶عصر جوابا میاد…منم ساعت ۴ میرفتم مراسم یادبود سردار دلها…دوستم اس داد نگا کردی نتایجو؟؟منم گفتم مگه اومده؟ اونم گفت آره اما من قبول نشدم..منم چون نت نداشتم مجبور شدم تو تاکسی از شارژ گوشیم استفاده کنم و برم سایت سنجش‌…کرایه تاکسی دادم و همزمان دکمه تاییدو زدم…بچه ها رنگ‌ سبزو که دیدم بدنم سست شد چند تا از دوستامم اونجا بودن گفتن مشکلی برات پیش اومده؟ خلاصه رفتم مراسم و اونقد سردار دلهارو دوسدارم که وقتی تصویرشو تو سالن دیدم هم گریه کردم و هم از خوشحالی قبولیم گریه کردم…خلاصه اشک غم و اشک شوق قاطی بود….
ان شا الله رنگ سبز کارنامه رو همه دوستان تجربه کنن…خیلی حس قشنگیه خیلی

آزمون استخدام تامین اجتماعی

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی سازمان تامین اجتماعی گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: yas (مشاهده تجربه)
نویسنده: yas
با سلام و درود فراوان خدمت دوستای عزیز و ادمین گرامی
الان نزدیک به چهار ساله که از اولین روزی که رفتم سر کار ..گذشته
چه زود گذشت…..چه زود …
امروز بعد چهار سال . اومدم به این صفحه یه سری زدم.
چه خاطراتی داشتیم .
من.
ایران استخدام .
امتیاز بومی.
تلاش ، سختی ، استرس ، دلهره ، ناامیدی و …..و امید
الان که به گذشته نگاه میکنم به خودم میگم ارزش اون همه استرس رو نداشت
دوستای بومی که رغیبمون بودن الان رفیقمون شدن، خیلی هم صمیمی
لحظات به یاد ماندنی و خاطره انگیز از دوستانی که فقط ازشون یه اسم مستعار میدونی …..
به دوستایی که استخدام شدن تبریک میگم
برا دوستایی هم که استخدام نشدن آرزوی بهترینها رو دارم
مواظب خوبیاتون باشید
دوستون دارم
یا حق
یاد باد آن روزگاران یاد باد ….

آزمون استخدام دستگاه‌های اجرایی

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی فراگیر دستگاه های اجرایی گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: حسین (مشاهده تجربه)
نویسنده: حسین
خاطره قبولی در ازمون فراگیرهشتم.سال1399
با اینکه روز ازمون میدونستم ازمون روخوب دادم و ته قلبم یه اطمینان خاطری داشتم ولی باز نمیدونستم کیا خوب دادن .همش فکر میکردم از من بهتر ها هم هست و من قرار نیست قبول شم.زندگیم به این قبولی گره خورده بود.همش دعا و نذر و نیاز میکردم.تا حتی تا جایی پیش رفتم که به خدا میگفتم خدایا تو فقط قبولم کن که استخدام شم من هرماه که حقوقمو واریز کردن منم درصد چشمگیرشو همونجا انتقال میدم واس چند نفر که میشناختم…
خلاصه که روز اعلام نتایج رسید.گفته بودن ساعت 8 عصر میزنن ولی من از ساعت 1 ظهر پای سیستم بودم.خیلی استرس داشتم.یهو دیدم سازمان سنجش نتایجو اعلام کرده.سریع قبل اینکه جوابارو ببینم یه ایت الکرسی خوندم و یه سجده کردم و پاشدم اطلاعاتمو زدم.متن سبز قلبمو از جاش کند.خیلیییییییییییییی حس خوبی بود.انتظار نداشتم درصدام خیلی خیلی خوبتر از چیزی بودن که تصورشو میکردم.مثلا هوش و ریاضی رو هر دوتاش 80 زده بودم.ولی تمام اون لحظات خدارو به یادم داشتم.میدونستم اگه خدا نبود هیچکدوم از این درصدانبود.دوستان میخوام بگم که هیچوقت ناامید نشید.هر کی زحمت میکشه به نتیجه کارش میرسه.خیلی خوشحالم.ایشالا قسمت همتون بشه
نویسنده: شهین (مشاهده تجربه)
نویسنده: شهین
سلام
جالب شد منم خاطره بگم از قبولی
فراگیر 5 اولین سالی بود که من شرکت کردم با اینکه چندسالی از فارغ التحصیلی گذشته بود متاسفانه رشته ی من زیاد جذب نمی کردن، اردیبهشت بود ثبت نام کردم بعدش خردادماه یه سفر رفتم خوابگاه پیش دوستان و خاطرات دانشگاه همون شب توی دلم آرزو کردم قبول بشم و از سردرگمی شغل دربیام،
همزمان سرکار میرفتم و درس میخوندم با بچه ها( قلمچی مشاور بودم) یادمه سر جلسه آزمون ها منم سوالات عمومی رو میزدم و با دانش آموز زرنگا چک میکردم
یادم صبح بود همکارم زنگ زد و در مورد کار بپرسه و آخرش گفت راستی نتایج زدن نگاه کردی، منم تازه بیدار شده بودم و هنوز گیج میزدم
وقتی سایت باز کردم زنگ زدم به دوستم گفتم چیزی ننوشته فقط اون پایین نوشته” برای بررسی مدارک معرفی می شوید” نمیدونم یعنی چی! که اون گفت یعنی قبول شدی.
تازه بعد از این مرحله بود که توی اینترنت در مورد مصاحبه سرچ کردم و با سایت ایران استخدام آشنا شدم و این آشنایی ادامه دار شد.بعد موقع مصاحبه یادم هست اون خانمی که برای مصاحبه اسامی مینوشت، گفتم میشه رقبام رو ببینم که دیدم سهمیه آزاد فقط اسم من بود و ایشون گفتن یعنی رقیب نداری، برو داخل توی اتاق صحبت کن بدونن لال نیستی دیگه قبولی
امیدوارم همه ی دوستان پرتلاش موفق باشند.
نویسنده: زینب سرچاهی (مشاهده تجربه)
نویسنده : زینب سرچاهی
سلام من. موقع ثبت نام ازمون استخدامی فراگیر پنجم بیمارستان بودم به خاطر زایمانم بچمم بیمارستان به خاطر مشگل ریه بستری بود تو همون بیمارستان باگوشی دفترچه رو خوندم استانمون یه نفر با رشته من میخواست تا اخرین روز ثبت نام نکردم اما روز اخر ثبت نام کردم روز اخر بچمو بردم دکتر همون شهری که تو استخدامی نیرو میخواست دوماه بعدش ازمون دادم قبلا زایمان حسابی میخوندم اما بعد زایمان خیلی کم
وقتی نتایج اومد من متوجه نشدم بعد چند روز خانوادام رفته بودن مسافرت داداشم بهم زنگ زد گفت ببین مدرسه نمونه قبول شدم یانه دیدم نتایج ازمون ماهم اومده اولش گفتم ولش کن چیشو نگا کنم بعد گفتم ببینم درصدام چطوری انشالله ازمون بعدی وقتی صفحه باز شد دیدم نوشته معرفی به ارائه مدارک خیلی خوشحال شدم الان مصاحبه هم قبول شدم نمیدونم بقیه مراحل کار چطوریه و کی قسمت میشه ما بریم سر کار

آزمون استخدام قوه قضاییه

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی قوه قضاییه گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: مریم (مشاهده تجربه)
نویسنده : مریم
بچها بیایین واسه اینکه یکم حال و هوامون و فضا عوض شه هر کدوممون بگیم ورزی که نتیجه تون دیدین مشغول انجام چ کاری و کجا بودین و خلاصه خاطره اون روزو
من خودم تو اشپزخونه داشتم کوکو سیب زمینی سرخ میکردم یهو گفتم ببینم اومد نتایج یا نه… خلاصه تادیدم سبزه نوشته و قبول شدم جیغ کشیدم دویدم سمت اتاقی ک بابام بود از ذوق افتادم و بلند گفتم قبول شدم…. خیلی خوب بود و تهش هم غذام جزغاله شد و خونه پر دود ولی از خوشحالی هیچکی ب روش نیاورد
نویسنده: saba (مشاهده تجربه)
نویسنده : Saba
قبولی قوه قضاییه
سلام . دیدم همه دارن خاطرشون رو میگن . گفتم منم بگم .
روز اعلام نتایج که ۱۵ اسفند بود و نزدیک به عید . من با اینکه میدونستم اون روز قراره نتایج اعلام بشه اما به خانوادم چیزی نگفتم . عصر خواهر کوچیکم رو بردم واسه خرید عید . توی تاکسی که برمیگشتیم نتم رو روشن کردم و دیدم نتایج اعلام شده . دل تو دلم نبود تا رسیدیم خونه . رفتم جایی که کسی نباشه و اطلاعاتم رو وارد سایت میکردم و چون سایت شلوغ بود به سختی میومد بالا . خلاصه بعد از چنددقیقه تونستم نتیجه رو ببینم …و رنگ سبز ،،، ک جیییغ کشیدم و بابامو صدا کردم و گفتم قوه قبول شدم . یادش بخیر واقعا . خواهرم از خوشحالی گریه میکرد
نویسنده: زهرا متصدی (مشاهده تجربه)
نویسنده : زهرا متصدی
روز اعلام نتایج تو آشپزخونه مشغول آشپزی بودم دوستم زنگ زد که نتایج اومده من قبول شدم منم سریع قطع کردم ولی به خونوادم نگفتم نتایج اومده خودم یواشکی رفتم تو اتاق مشخصاتم و وارد کردم وقتی نوشته سبزه رو دیدم اشک تو چشام جمع شد با خوشحالی دویدم بیرون و گفتم قبول شدم بابام مریض شده بود با مامانم رفته بودن دکتر وقتی به مامانم زنگ زدم گفتم قبول شدم مامانم پشت تلفن شروع به گریه کرد اون لحظه هممون مریضی بابام یادمون رفت حتی خود بابام امیدوارم این خوشحالیمون ادامه داشته باشه و با سر کار رفتنمون به اوج خودش برسه
نویسنده: سروش - شبکه (مشاهده تجربه)
نویسنده : سروش - شبکه
منم مثل بقیه دوستان منتظر اعلام نتایج بودم
سر کار موقتم بودم که دختر خانمی که قرار بود باهاش ازدواج کنم گفت نتایج اعلام شده. اون خودش دیده بود ولی بهم نمیگفت قبول شدم یا نه و میگفت خودت برو ببین. منم سریع دست پاچه شدم رفتم سایت سنجش و دو سه بار اول به جای کد ملی خودم کد ملی یکی دیگه رو وارد میکردم : ))
خلاصه وارد شدم و دیدم بعععله رنگش سبزه و همونجا اشک تو چشمام جمع شد. بعدش که اومدم خونه به مادرم گفتم که از همه بیشتر خوشحال بود. بعدش از اون دختر خانمی که قرار بود ازدواج کنیم به خاطر اینکه سه سال صبر کرد تا من قبول بشم و بعدش ازدواج کنیم تشکر کردم.
اما …
اما در حالی که فکر میکردم همه چی داره خوب تموم میشه این استخدامی طول کشید و متاسفانه چند هفته پیش توی تیرماه اون دختر خانم به خاطر فشار خونواده اش ازدواج کرد و همه چی برای من تموم شد
زندگی ما آدما شده خاطرات تلخ و شیرین که بعد از تجربه هرکدومشون نمیدونیم که بعدش قراره خوشحال تر بشیم یا ناراحت
به امید موفقیت
نویسنده: الین (مشاهده تجربه)
نویسنده : الین
سلام به همه دوستانی که خاطره منو میخونن،چون نتایج خیلی دیر اعلام شد من دیگه یه مدت بود بیخیالش شده بودم شب اعلام نتایج من از همه جا بیخبر با همسرم داشتیم اتاق بچه هارو مرتب میکردیم چون نزدیک عید بودبه قولی داشتیم خونه تکونی میکردیم،گوشی موبایلم زنگ خورد دختر خالم بود اون باعث شده بود که من تو این آزمون شرکت کنم خودش هم شرکت کرده بود باهم درس میخوندیم بهم گفت قبول شدی یا نه گفتم مگه نتایج اومده گفت اره مگه خبر نداری برو ببین چیکار کردی بهش گفتم تو چیکار کردی گفت من که قبول نشدم اینو که گفت قلبم داشت میومد تو دهنم دست و پاهام سست شده بود به همسرم گفتم تو برام ببین من نمیتونم وقتی نگاه کرد گفت نوشته دعوت به بررسی مدارک باورم نمی شد از خوشحالی گریه کردم همسرم یه لیوان آب وقند برام درست کرد خودش هم از من بیشتر خوشحال شده بود بهش گفتم فعلا به کسی نگو اون هم نامردی نکرد به همه زنگ زد و گفت….
نویسنده: علی از مشهد (مشاهده تجربه)
نویسنده : علی از مشهد
خاطره ای که من از زمان انتشار نتایج یادمه این هست که به جهت عدم قبولی در مرحله دوم آزمون ثبت، حسابی ناراحت و ناامید بودم و وقتی متوجه شدم به ارائه مدارک دعوت شدم کلی روحیه پیدا کردم. فقط از این متعجب بودم که چرا اینقدر تا زمان ارائه مدارک فاصله هست؟
بی خبر از اینکه، اون فاصله زیاد تا ارائه مدارک، تازه اول راه بود و هنوز شب دراز است و قلندر بیدار …
نویسنده: نسیم (مشاهده تجربه)
نویسنده: نسیم
سلام
واس من ک خیلی جالب !
من اطلاعات ثبت نام نداشتم
ی جایی گذاشته بودم ک خودمم نمی تونستم پیداش کنم
از طریق سنجش مدام پیغام می‌گذاشتم
ولی بدون جواب بود
تا اینکه اوایل اردیبهشت تصادفی پیداش کرد
با یک ایت الکرسی باز کردم
و دیدم قبول شدم
مامانم مدام خدا رو شکر می کرد
و خواهرم از من خوشحال تر بود
خدایا شکرت
امید کسی را ناامید نکن
نویسنده: احمد گیلان (مشاهده تجربه)
نویسنده : احمد گیلان
اومدن جواب آزمون خیلی طول کشیده بود ، بخاطر این آزمون قید ازمون مشاوران حقوقی رو که دقیقا در همین روز برگزار میشد رو زده بودم با اینکه اون رو هم ثبت نام کرده بودم ، به هر حال بعد 2 ماه و تقریبا 1 هفته ، یک روز که زمزمه اومدن جواب ها هم بود درگیر خونه تکونی قسمت اتاق خودم بودم ، از صبح بارها به سایت سنجش سر زدم که خبری نبود ، یادمه فوتبال تیم استقلال رو هم داشت نشون میداد ، بین 2 نیمه دوباهره یه سر زدم دیدم نوشته #اعلام_نتایج_آزمون_کارکنان_ادادری_قوه_قضاییه که نفس تو سینه ام حبس شد ، به خانومم گفتم بیاد کنارم و 2تا پسرای 2قلوم که اون موقع 11 ماهشون بود رو هم آوردیم ، همه دست هم رو گرفتیم و بعد از وارد کردن مشخصات با انگشت بی گناه یکی از بچه هام دکمه تایید یا همون ورود رو زدم ، خدایا چ اتفاقی افتاده ؟! دیگه خبری از جمله ی قرمز رنگی که همیشه تو کارنامه های آزمونام بود نبود ، اون پایین سمت چپ با رنگ سبز نوشته شده بود #دعوت_به_بررسی_مدارک …
واااای ، همون لحظه بلندترین پرش زندگیم رو با مشت گره کرده انجام دادم ، بعد به مامانم گفتم و بی نهایت خوشحال شد ، 2 رکعت نماز شکر بجا آوردم و بعد به بقیه عزیزانم خبر دادم ، البته مامان این کار رو کرد ، خدایا شکرت ، دیگه منم میتونستمگبه جامعه ام کمک کنم و آدم مفیدی باشم ، خیلی از مشکلات زندگیم برطرف میشه ، دیگه از بچه هام بپرسن بابات چیکاره است ، میتونن با افتخار جواب بدن .
خدایا خیلی دوستت دارم ، خییییییلی…
نویسنده: فرشته بانو* (مشاهده تجربه)
نویسنده : فرشته بانو*
منم خاطره مو بگم
اعلام نتایج ساعت هفت بعدظهر اومد من همون موقعه وارد سایت شدم انقدر سایت شلوغ بود وارد نمیشد هی استرس پشت استرس تا سایت ساعت یازده شب ترافیکش کمتر شد منم دیدم نتایجو
دیدم زده دعوت به بررسی مدارک
خیلی شوکه شدم
بعدیهو باجیغ گفتم قبول شدم
همه خوشحال شدن
ولی من از خوشحالی تا ساعت سه نصف شب خوابم نبرد
نویسنده: نیلوفر* (مشاهده تجربه)
نویسنده : نیلوفر*
من روز اعلام نتایج خرید بودم،دوستم بهم خبر داد که نتایج اومده و خودشم قبول شده تا برسم خونه دل تو دلم نبود واقعا،وقتی رسیدم خونه اروم رفتم یه گوشه و نتایج رو نگاه کردم بدون هیچ عکس العملی چون از قبل تصمیم گرفته بودم خانوادم رو امیدوار نکنم ولی واقعا از ته دل خدا رو شکر کردم که حداقل یه امیدی دارم برای کارم
شاید باورتون نشه،من به یه سری از دوستام گفتم ،ولی هنوز به خانوادم نگفتم
چون میدونستم پروسه استخدام طولانیه و از طرفی انتظار سخت
تنها کسی که میدونه مادرمه،اونم روز مادر دلم نیومد بهش نگم،یه کادو خریدم با یه دسته گل بعد آروم بهش گفتم
انقد خوشحال شد که نگوووووو
کلی بغلم کرد و گریه کرد
یادش به خیر واقعا
خدا همه مادرارو حفظ کنه واقعا،خدا چه جوری این موجودات نازنین رو خلق کرده نمیدونم
الانم بنده خدا بعضی وقتا میپرسه ولی میبینه خودم ریلکسم خیالش راحته خداروشکر
نویسنده: دوست (مشاهده تجربه)
نویسنده : دوست
درود به همه
خاطره من از قبولیم یسری تفاوت اساسی داره من جز خودم و خواهرم کسی چندان خوشحال نشد.چون این قبولی آغاز ی جنگ واسه اثبات خودم ب شوهرمه.هر چی نتایج نمیومد بهم میگفت صد تومنم ب فنا دادی.موقعی ک نتایج اومد چهرش دیدنی بود.شش سال سابقه کار دارم بعد از ازدواج قرار بر این شد ک یه جای دولتی اگه تونستم برم.منم یکسال همه تلاش ما کردم تا بالاخره شد اونکه میخواستم.این پیاما میزان واسه اون خانم هایی ک شرایط منا دارند الان ک این فرصت براتون پیش اومده ندارید از دست بره.تو خونه بعد ی مدت حس پوچی داری اونموقس ک دیگه راه برگشت نداری…
نویسنده: فاطمه میر (مشاهده تجربه)
نویسنده : فاطمه میر
خاطره ها واقعا جالبن
سلام به همه ، من برعکس همه اصلا خوشحال نشدم چون تو بدترین شرایط متوجه شدم که قبول شدم اصلا حواسم به اعلام نتایج نبود که زدن یا نه ، من شوهر خواهرم تو دادگستری هست مدام هعی میگفت آزمون دارن حواست باشه خلاصه ما آزمون رو دادیم برا ارشدم بکوب میخوندیم تا یه اتفاق ویران کننده افتاده تو خونه ما ، مامانم مشکل قلبی داشت ولی نه تا این حد ، شب من خونه نبودم خونه خواهرم بودم مامانم ایست قلبی کرده بود و خوشبختانه احیا شد ولی رفت تو کما زمان اعلام اعلام نتایج مامانم هنوز تو کما بود و خانوداه ما واقعا داغون بود خدا برا هیچ کس نیاره ، خیلی درد کشیدم تو اون روزا برا همینم اون روزا بابت این قبولی خوشحال نبودم چون درد بی مادری خیلی سخته وقتی مامامنت نباشه دنیا رو سرت آوار میشه همش با خودم میگفنم خدا تو 25 سالگی من مادرم دیگه نباشه دختر کوچیکه هم که باشی بدتر . خوشبختانه مادرم به هوش آمد و تا اینجا ما کلا پیگیر روند درمان بودیم ولی متاسفانه چون مادرم با دستگاه نفس میکشید تاثیر منفی گذاشته رو نای مادرم و دچار تنگی نفس شده به صورت و حشتناک و درمان هم برا ماردرم واقعا سخته به خاطر مشکل قلبی دعا کنید برا سلامتی مادرم از ته قلب تون
بچه ها واقعا دعا میکنم هر جا هستید هم خودتون سالم باشید هم خانواده هاتون علی الخصوص پدرها و مادرها اگر کسی هم این دوتا نعمت رو از دست داده قرین رحمت الهی باشند
امیدوارم در مورد این قبولی هم هر چه خیره همون بشه
نویسنده: مریم (مشاهده تجربه)
نویسنده : مریم
ممنون از همتون بچها که خاطره روز قبولیتون رو گذاشتین خیلی جالب بود همشون، من دو روزه اینترنت نداشتم… منم نمیخاستم ثبت‌نام کنم این ازمونو و توی مهلت تمدیدی شوهرم خودش ثبت‌نام کرد برام و جزوه خرید و مجبورم کرد بخونم و من روزا نمیتونستم درس بخونم فقط شبها از 8شب تا 5 صبح درس میخوندم و بعد نماز میخوابیدم…. و اولین نفری ک شنید صدای جیغ و خوشحالیمو مادرم بود و بوسید منو… هیچوقت خاطره شیرین روزش از یادم نمیره…. بازم ممنون ازهمتون… ان شاالله قبولی نهایی همه ما ایران استخدامیا و بقیه قبول شده ها که تو این جمع صمیمانه ما نیستن
نویسنده: سید (مشاهده تجربه)
نویسنده : سید
سلام،منم لخظه اعلام نتایج تلویزیون میدیدم یهو دیدم نوشت نتایج ازمون دادگستری اعلام شد ،دستام شروع کرد به لرزیدن و رفتم توسایت خیلی استرس داشتم،وارد شدم روصفحه کارنامم،دعوت به برسی مدارک رو تا ۱‌ دقیقه نمیدیدم استرسم بالا بود درصدهارو نگاه کردم دیدم خوبم بعد چشمم افتاد رو رنگ سبزه نوشته بود ((دعوت به بررسی مدارک))بلند گفتم یا امام رضا ،ننه قبول شدم ،رفتم بدو سمت مادرم بوسیدمش،،،مادرم ازمن خوشحالترشد،،یا امام رضا توروبحق جوادت قسمت میدم اول دوستان قبول شن بعد نظری به من سید کن،،بغضم گرفت الان درحال تایپ،،،یاحق
نویسنده: محبوبه (مشاهده تجربه)
نویسنده : محبوبه
باسلام خدمت دوستان عزیزمادرم سلام میرسونه و براتون اروزی موفقیت داره…
خاطره من واسه نتایج….
با دوستم پای دار قالی بودم و خسته چون یه هفته بودم شبانه روزی میبافتیم شونه ام درد میکرد ساعت یک و نیم شب دوستم تو تلگرام پیام داد قبول شدی قوه قضاییه گفتم مگه نتایج اومده گفت اره….
خیلی غصه ام گررفت چون واقعا خسته و ناامید بودم از قبول از اینده و…..
بعد رج رو تموم کردیم و خسته با دوستم دراز کشیدیم اونقدر خسته بودیم همون جلوی دار دراز کشیدیم و اون خوابش برد منم سریع دو رکعت نماز خوندم و سوره واقعه و یس بعد رفتم تو سایت سازمان سنجش با کمال تعجب دیدم نوشته دعوت به بررسی مدارک اولش نفهمیدم معنیش قبولی بعد به دوستم گفتم و نمره ها مو نگاه کردم و حدنصاب و…تا فهمیدم دوستم ارزوی موفقیت کرد و منم زار زار گریه کردم دیگه خوابم نبرد از صدای گریه ام مامانم و خواهرمم بیدار شدن و منم تا صبح د بباف شب شیرین و خسته و سختی بود یادش بخیر
نویسنده: سارینا (مشاهده تجربه)
نویسنده : سارینا
سلام
من رشتم کامپیوتره و طبق معمول اکثر اوقات تو نت برا استخدامی و این چیزا میگردم
اون ش که روزش 15 اسفند بود ساعت 6 یا 7 بعاز ظهر بود همینجوری رفتم سر زدم به سایت سنجش دیدم زده اعلام نتایج قوه
اونقد تو دلم دعا کردم گفتم خدایا خودت بهم رحم کن سن استخدامیم داره کم میشه اونقد از خدا کمک خواستم که ضایع نشم بعدم دیدم
زده بررسی مدارک هنگ کرده بودم که این یعنی قبولی یا نه؟
فقط گفتم چون سبزه حتما قبولیه سریع زنگ زدم خواهر و همسر و مامان و بابا کلا در پوست خودم نمیگنجیدم.
نویسنده: زیبا (مشاهده تجربه)
نویسنده : زیبا
سلام منم خاطره روز اعلام نتایج اینجا میگم.
راستش من زمان آزمون باردار بودم وماه‌‌‌ اخرم بود هیچ وقت یادم نمیره باکلی استرس رفتم سرازمون،خانومی که موقع ورود بازرسی بدنی میکرد بهم گف توباید دوتا کارت ورود به جلسه داشته باشی
خلاصه آزمون دادیم وتموم شد دختر کوچولوی ماهم به دنیا اومد.شبی که نتایج اعلام کردن دختر من یه پنج ماهی میشدومشغول بازی بود .من وقتی عبارت سبز رنگو دیدم یه آن از خود بی خود شدم و جیغ زدم و از این صدای بلند دخترم حسابی ترسید و شروع کرد به گریه کردن،حالا همسرمم اول یکم سر من غر زد که چرا بچه رو ترسوندی،بعداونم نمیدونست بامن خوشحالی کنه یا دخترمونو که همچنان داشت گریه میکرد،ارووم کنه
نویسنده: فاطمه... (مشاهده تجربه)
نویسنده : فاطمه...
چه جالب اکثرا نماز خوندید و از خوشحالی اشک ریختید.
من مثل خنگا شده بودم داد میزدم دور خونه میدویدم
ولی خیلی خیلی خوشحال بودم تو این دنیا نبودم.
کاش زودتر بریم سرکار
نویسنده: ماشین نویس (مشاهده تجربه)
نویسنده : ماشین نویس
من وقتی آزمون فراگیر سوم رو قبول شدم از شوق شادی گریه کردم بعد که بعد مصاحبه یکی دیگه قبول شد نا امید بودم ولی همسرم بهم می گفت تو میتونی بازم قبول میشی ،من واسه این آزمون ۲۰روز خوندم وقتی قبول شدم به همسرم گفتم خیلی خوشحال بود منم خوشحالی کردم ولی دیگه نه مثل قبل، گفتم تا نهایی نشه خوشحالی نمیکنم
نویسنده: فاصدک (مشاهده تجربه)
نویسنده : قاصدک
سلام
من و دوستم با هم شرکت کردیم غیر بومی زدیم که اگه قبول شدیم تو شهر غریب تنها نمونیم. البته میدونستم که قراره این روزها اعلام کنند و صبحش یه نفر یه قران بهم هدیه داد تا گرفتمش
گفتم من این ازمون رو قبولم چون توکل و امید داشتم. من نمیدونستم که نتایج اومده تا اینکه همین دوستم زنگ زد و گفت نتایج اومده و شماره ملی و داوطلبی رو بفرست که برات نگاه کنم بهش دادم و گوشیم رو گذاشتم رو سایلنت که اخر شب نگاه کنم چون موقعه شام هم بود من اگه ناراحت بشم از صورتم کاملا مشخصه برای همین نگاه نکردم. تا اینکه بعد از چند ساعت رفتم پیام گوشیم رو که نگاه کردم نوشته بود من قبول شدم و دوستم رد شده بود همش گریه میکردم چون دوستم رد شده بود خونه بهم میگفتند اتفاق افتاده چرا گریه میکنی گفتم قبول شدم گفتند پس چرا گریه میکنی گفتم چون دوستم رد شده واقعا ناراحت بودم چون این دوستم خیلی بهم کمک کرد حتی باهم کارهای تجزیه و تحلیل مقاله انجام میدادیم و از پول اون تونستیم این استخدامی رو شرکت کنیم. و قبولیمو مدیون اون دوستم و دعاهای اطرافیانمم. برای دوستم هم بهترین ها رو آرزو دارم امیدوارم که جای بهتری قبول بشه.
نویسنده: شیراز (مشاهده تجربه)
نویسنده : #شیراز
من سرکار بودم و طبق معمول روزی چن بار صفحه ایران استخدام و سنجش رو چک میکردم از چن ماه قبلش سر بیماری خواهرزادم روزای خوبی نمیگذروندم صفحه رو که باز کردم نتیجمو دیدم کلی خوشحال شدم چون شروع اتفاق خوب تو زندگیم میشد اول به ابجیم گفتم و کلی خوشحال شد بعد شوهرم که تبریک گفت و اینو فقط و فقط لطف خدا میبینم که نصیبم شد شاید بخاطر پرستاری کردن از کوچولوی خواهرم بود ان شاءالله خدا یه خبر خوب دیگم ای روزا بهمون بده و خوب شدن حال خواهرزادم.
نویسنده: فهیم (مشاهده تجربه)
نویسنده : فهیم
سلام
چه خوب که شما همتون از قبولیتون خوشحال شدید
منکه موقع اعلام نتایج دوستم زنگ زد که نتایج اومد برو زود ببین نتیجشو به من بگو
من که قبل از این آزمون به فاصله ی یکسال سه آزمون دیگه رو قبول شده ولی در مصاحبه رد شده بودم با دیدن قبولی نه خودم زیاد خوشحال شدم نه مادرم گفتیم تازه مرحله اولو تونستم بگذرونم تا بقیش چی بشه
دیگه تا زمانی که قبول نهایی نشم نمیتونم خوشحال واقعی باشم
الان تو فکر فراگیر ۶ هم هستم
نویسنده: التماس دعا (مشاهده تجربه)
نویسنده : التماس دعا
سلام من وقتی رفتم آزمون دادم حامله بودم و به زور شوهرم به آزمون ثبت نام کرده بودم و هنگام آزمون شوهرم هم خونه نبود و تو شهرستان هم زندگی میکنیم و رفتن واسه امتحان با یه بچه ۴ ساله دیگه واسم برا مرکز استان سخت بود خلاصه پدر شوهرم هم فهمیده بود که من تو استخدامی شرکت کرده ام گفت که خودم میبرمت امتحان، بلاخره من هم که نتونسته بودم خوب بخونم با توکل به خدا رفتیم و امتحانو دادم اما از همون روز دلم افتاده بود که قبول میشم چون که رسیدیم خونه پدر شوهرم شکلات خریده بود اونو بین همه افراد خانواده که جمع بودیم پخش کرد و گفت اینم شیرینی قبولی عروسم تو امتحان، همه خندیدن گفتن هنوز چیزی نشده شیرینی… بعد از چن ماه من که هی پیگیر میشدم که نتیجه آزمون چی شد بلاخره ۱۲ روز بود که زایمان کرده بودم رو تختم پیش نی نی کوچولم دراز کشیده بودم ساعت تقریبا ۱۱.۵ شب بود مادر شوهرم هم پیشم دراز کشیده بود و شوهرم هم خونه نبود من رفتم نتیجه رو که دیدم نوشته بود بررسی مدارک، اولش هول شدم نفهمیدم چی میگه زنگ زدم به شوهرم و داداشم و اونا بهم ورگشتن تبریک گفتن که قبولیو و ..‌.من خدارو شکر کردم وبه مادر شوهرم گفتتم و اون به پدرشوهرم و …انشالله که خدا تا اینجا کمکم کرده بقیه اشو هم سپرده ام به خدا و راضیم به رضای خدا.ببخشید متن طولانی شد
نویسنده: فاطمه.شیراز (مشاهده تجربه)
نویسنده : فاطمه.شیراز
من دقیقا شب تولد همسرم بود،مهمونا هنوز نیومده بودند،تند تند چک کردم،دیدم لینک نتایج هست،اون روز هزار بار چک کرده بودم،خلاصه از شدت هیجان نتونستم چک کنم همسرم چک کرد،اون نوشته سبز رو که دیدم پریدم بالا از خوشحالی،همسر و دخترم تا حالا این حرکت رو از من ندیده بودند،با تعجب منو نگاه میکردند،خلاصه شب خیلی خوبی بود اون شب تولد.
نویسنده: چلیپا (مشاهده تجربه)
نویسنده : چلیپا
روزی که نتایج اومد ..تازه قالی خریده بودیم خونه مون بهم ریخته بود یه جا فرشای قدیمی یه جا اسباب اضافی..
وقتی دیدم قبول شدم اولش خندیدم بعد گریه کردم ….بعد یه سجده شکر و تشکر از خدا
نویسنده: حکیمه (مشاهده تجربه)
نویسنده : حکیمه
سلام بچه ها، خداییش من ۲ خرداد فهمیدم نتایج اومده، ۳۱ اردیبهشت تو کانال شهرمون اومده بود پذیرفته شدگان آزمون قوه باید از ۱ خرداد مدارک رو برای تایید ارسال کنند، منم فکر کردم نتایج تازه میخواد ۱ خرداد بیاد؛ کسی هم بهم زنگ نزده بود، خلاصه این روزا هم که ماه رمضون بود مامانم همش دعام میکرد؛ خودم هم که اصلا به این آزمون فکر نمیکردم چون فکر میکردم فرمالیته است حتی دقیقه نود که مهلت ثبت نام تمدید شده بود،به اصرار مامانم شرکت کردم، خلاصه ۲ خرداد بعد از بیدار شدن گفتم حالا یه نگاه کنم ببینم چی شده، وقتی نتیجه رو دیدم شوکه شدم ۱۰ دقیقه فقط عکسم و کدملیم رو چک کردم بعد یکدفعه داد زدم و به مامانم گفتم که قبول شدم؛ خدایی شادی اون لحظه مامانم رو باچیزی عوض نمیکنم، بعد به داداشم و خواهرام زنگ زدم گفتم فعلا به کسی نگین تا نهایی شه انشالله، بعد که سایت رو نگاه کروم دیدم نتایج ۱۶ اسفند اومده استرس گرفتم گفتم نکنه مرحله ای رو نفهمیدم و رد شده، با شماره استانمون تماس گرفتم گفت مگه باهات تماس نگرفتیم برای تایید مدارک منم گفتم نه خلاصه خیلی استرس کشیدم بعد اسمم رو پرسید گفت اسمتون اینجا هست حتما فردا مدارکت رو بیار، خلاصه کار خدا و دعاهای مادرم بود که این فرصت رو از دست ندادم؛ به امید قبولی نهایی هممون
نویسنده: آبان (مشاهده تجربه)
نویسنده : آبان
طبق معمول ی سری به سایت زدم دیدم نتایج اومده بعد یواشکی رفتم آشپزخونه به مامانم گفتم‌نتایج اومده دعا کن.بعد با کلی استرس با دعا و بسم اله رفتم نتیجه رو دیدیم وقتی دیدم قبول شدم.با ماسکی که رو صورتم داشتم دهنم بزور وا میشد مثل قهرمانا دستام و مشت کردم بردم بالا دادکشیدم دعوت به بررسی مدارک…..
بابام از دنیا بی خبر گفت چی؟یعنی چی؟چیو میگی؟!!!!
بعد با همسرم تماس گرفتم و بهش گفتم کلی خوشحال شدو تبریک گفت…..
نماز شکر خوندم
اون شب،فردا صبحش،بعدازظهر،غروب،شبش فرداش و……روزهای متمادی هزاران بار رفتم چک کردم….دعوت به بررسی مدارک….درسته….خدایا شکرت
نویسنده: پریسا کردستان (مشاهده تجربه)
نویسنده : پریسا کردستان
من با شوهرم و پدر مادرش تو ماشین بودیم داشتیم میرفتیم مهمونی، اون چند روز مدام تو کانال ایران استخدام بودم که اگه نتایج اومد سربع متوجه شم، اطلاعاتمم تو گوشیم زده بودم
یه لحظه کانال و چک کردم دیدم لینک اعلام نتایج و گذاشتن سریع اطلاعات و وارد کردم دیدم سبز رنگ نوشته دعوت به بررسی مدارک
از خوشحالی اشک تو چشام جمع شده بود به شوهرم گفتم نتایج اومده ، گفت چیکار کردی خب؟ گفتم قبول شدم، طفلک پشت فرمون ذوق کرده بود ، میگفت مطمئن بودم قبول میشی
پدرشوهر و مادرشوهرمم کلی دعای خیر کردن برام
بعدش پشت سر هم مامان و داداشام زنگ میزدن ، صدای مامان و شنیدم دیگه رسما گریه م گرفت، گفتم مامان دعاهات جواب داد برام همیشه محتاج دعاتم
آخه من پدرمو خیلی زود از دست دادم، همه زندگیم مامانمه، اگه سرکار نرم و جبران نکنم مدیون همه زحماتشم
انشالله خدا به همه مون کمک کنه به زودی خاطره اولین روز کاری مون و بگیم
نویسنده: ابلاغ سمنان (مشاهده تجربه)
نویسنده : ابلاغ سمنان
سلام ،من تو حال و هوای درس بودم،هر روز میخوندم ،چون واس ارشد میخوندم،غروبها میرفتم پیش رفیقم و هر روز منو اون باهم سایت رو چک میکردیم،تا ی روز ک رفتم پیشش یهو دیدم تو ی کانال پیام اومد،نتایج اعلام شد،
وااای چه صحنه ای و چه استرسی،ب رفیقم گفته میشه قبول شده باشم ،باز تا سایت باز شه میگفتم نکنه زده باشه مردود،
با کلی استرس،وارد سایت شدم و چشامو بستم،رفیقم گوشی رو ازم گرفت و نگاه کرد،اولش سکوت کرد،قلبم ایستاد،نتونستم طاقت بیارم تا با زور گوشی رو ازش گرفتم،زد زیر خنده ک قبولی داداش،وای داشتم میمردم،چندبار دیدم باورم نمیشد،اولین زنگ ب مادرم زدم کلی خوشحال شد‌و بعد هم ب پدرم گفتم خیلی خیلی خوشحال شدن،ایشاا….. بتونیم با کمک خدا مراحل بعدی هم با موفقیت بگذرونیم،و خوشحالی پدر و مادرمون رو ببینیم،باعث افتخاره اونهاست
نویسنده: سولماز (مشاهده تجربه)
نویسنده : سولماز
من که هفت ساله فارغ التحصیل شدم این دومین ازمونی بود که شرایطش رو داشتم و شرکت کردم،(یا نیرو زن نمیخوان یا شهرمون نیرو نمیخواست یا رشتمونو نمیخواستن) اصلا قصد امتحان دادن نداشتم به اجبار پدرم ثبت نام کردم و خودش برام نمونه سوالا و جزوه هارو خرید، فک میکردم این ازمونا الکیه و منم قبول نمیشم بعد امتحان اصلا امید نداشتم و کلا پیگیر اخبار استخدامی نبودم داشتم شام درست میکردم برام پیام اومد که نتیجه تو سایت اعلام شده رفتم نگاه کردم کلا یه نیم ساعتی داشتم به اون سه کلمه سبز نگاه میکردم که معنیش چیه بعدم رفتم به مامانم گفتم نتیجه ها اومده فک کنم ذخیره ای چیزی باشه اخه ننوشته قبول
تا بعد چندساعتی کارناممو زیرورو کردم باورم نمیشد جزء اصلیا قبول شدم
خداروشکر
نویسنده: سلام (مشاهده تجربه)
نویسنده : سلام
سلام
من تو مسجد بودم
دعای توسل هم اتفاقا اونشب من براشون خونده بودم
نتیجه را تو مسجد دیدم.به پیرمرد مسجد هم قبل نتایج گفته بودم خیلی برام دعا کنه موقع که رنگ سبز را دیدم دم در کتفش را بوسیدم گفت قبول شدی بهش گفتم فعلا اره
خیلی هم خوشحال شد
ان شاءالله قبول نهایی بشیم
نویسنده: قاسم (مشاهده تجربه)
نویسنده : قاسم
سلام
من پاي تي وي بودم داداشم هي ميگفت جواب آزمون چي شد و ميگفت بيخيالش شو جواب نميزنن
منم گفتم آره بايد منتظر استخدامي جديد باشم
بعدش مامانم اومد گفت تو حتما قبول ميشي آخه خيلي درس خوندي و از اتاقت بيرون نميومدي
تو همين حرفا پياملك اومد نتايج اعلام شده
منم يواشكي وارد سايت شدم و ديدم با رنگ سبز نوشته دعوت به بررسي مدارك
بعدش كلي خوشحالي
نویسنده: ندا (مشاهده تجربه)
نویسنده : ندا
من داشتم نماز عشا رو میخوندم که صدای زنگ تلگرام گوشیم اومد…نماز که تموم شد گوشیو نگاه کردم دیدم پیام اومده که نتیجه اعلام شده..استرس گرفته بودم میترسیدم نتیجه رو ببینم..سرمو گذاشتم رو مهر با خدا حرف زدم درواقع التماس کردم بعدشم یه نماز حاجت خوندم و رفتم نتیجه رو دیدم..شوکه شده بودم گفتم نکنه اشتباه میکنم دوباره چک کردم دیدم نه درسته..بلندشدم رفتم پیش مامانم که توحیاط بود محکم بغلش کردم گفتم مامان من قبول شدم..بنده خدا کلی ذوق کرد و تبریک گفت.هیچوقت این لحظه یادم نمیره..ان شاءالله که بقیه مراحل استخدامیمون هم بخوبی پیش بره که شرمنده خونواده هامونم نشیم
نویسنده: باران (مشاهده تجربه)
نویسنده : باران
من همسرم قبول شدن ولی باهم به اینجا سرمیزنیم.
یادمه همسرم نگاه کرد دید ک نزدن بعد اذون داد رف وضو بگیره بر حسب اتفاق منم داشتم دخترمون رو میخوابوندم گوشی رو برداشتم یبارم خودم نگاه کردم دیدم زدم که بعد به همسرم نگفتم گفتم بزا نمازشو بخونه خودمم بخونم آخرین زورمم بزنم دعا کنم.منم نمازمو خوندم و همسرمم خوند بعد ریلکس گفتم میتونی ببینی زدن.باور نکرد ولی رف ک ببینه راس میگم یا نه.خلاصه هر چی رفت تو سایت eror داد نرفت منم ناراحت اومدم اینور…یهو دیدم همسرم صدام میزنه یجور ک بغض داره گفتم اینجور ک صدام میزنه قبول نشده خب…نگو قبول شده بود.اخه قبلش میگف قبول اگه بشم یه پشتک به سقف میزنم اینجور انتظار داشتم
نویسنده: نیلوفرانه (مشاهده تجربه)
نویسنده : نیلوفرانه
راستش من انقدر جواب ازمون دیراومد همه یادشون رفته بود ازمون دادم بعد که دیدم جواب اومده خودم یواشکی نگاه کردم که کسی متوجه نشه بعد دیدم قبول شدم به خواهرم گفتم قبول شدم گفت نه بذار عکستو ببینم خودتی یا نه خب وقتی کدپرسنلی زدم یعنی خودم نیستم ؟! به هرحال تا عکسمو دید باورش شد قبلش باور نمیکرد یادش به خیر عمرکه زودمیگذره ها
نویسنده: Madi6396 (مشاهده تجربه)
نویسنده : Madi6396
سلام
تازه دو سه روز بعد اعلام نتایج وقت کردم وارد سنجش بشم و نتایج رو که دیدم واقعا هیچ حسی نداشتم
یه هفته بعد با برادرم که سابقه ۱۵ ساله توی قوه قضاییه داره در میون گذاشتم خیلی خیلی خوشحال شد و بهم گفت نود درصد راهو رفتی مراقب باش و هوشمند برخورد کن
تازه اون روز یه کم خوشحال شدم
پ.ن: این استخدامو از اول خیلی جدی نمیگرفتم با اینکه سر جلسه امتحانش واقعا عالی بودم و ترکوندم
نویسنده: ... (مشاهده تجربه)
نویسنده : ...
منم تازه از مصاحبه استخدامی قبل، بعد اون همه انتظار با بی عدالتی رد شده بودم، اصلا حسو حال خوبی نداشتم و اندکی هم خوشحال نشدم. و با ناراحتی به مادرم گفتم قبول شدم ولی دیگه خستم….
نویسنده: ... (مشاهده تجربه)
نویسنده : ...
سلام من روزی که نتایج اومد از صبحش چندین بار نگا کرده بودم ولی چیزی نبود تا اینکه تو سایت خوابگاه نشسته بودم یکی از دوستام که می دونست امتحان دادم و همسرش تو دادگستری بود اون بهم زنگ زد گفت چه خبر گفتم از چی گفت نتیجه امتحان، گفتم نیومده بابا ،گفت نه اومده منم با ترس و استرس و ذکر گفتن رفتم سایت سنجش تا دیدم قبول شدم باور نمی کردم دوباره با گوشی رفتم نگا کردم بعد به دوستم زنگ زدم گفتم و بعد به خواهرم و فقط اون دو تا می دونستن امتحان دادم حتی تا اون روز به مامان و بابام هم نگفته بودم که استخدامی ثبت نام کردم و اون شب زنگ زدم بهشون گفتم و نماز شکر خوندم و باز خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم واقعا بهم لطف کرده و واقعا به این کار نیاز دارم و به معنی واقعی کلمه، خیلی خیلی سختی و مصیبت کشیدم انشالله با کمک خدا بقیه مراحل رو هم کنار همه دوستان به خوبی سپری بکنیم.
نویسنده: بهار* (مشاهده تجربه)
نویسنده : بهار*
من چون نزدیک عید بود به همراه مامانم رفته بودیم بیرون و مشغول خرید و حال و هوای عید که ناگهان تلفنم به صدا دراومد!
نمیگم کی بود! ولی گفتند نتایج اعلام شده و کد ملیمو ازم خواستن..
تو دربایستی دیگه کد ملیمو دادم.. همینجا بود که کل دنیا روی سرم خراب شد که نکنه خدای نکرده آبروم بره..واااای!!
بعدش یادم افتاد شماره پرونده هم میخواد که خیااااالم راحت شد چون حفظم نبود نداده بودم..
خلاصه دل تو دلم نبود تا بیام خونه و نتیجه آزمونمو ببینم..
بعدم که خداروشکر دیدم لطف خدا شاملم شده و قبول شدم..دیگه فقط گریه میکردم!
پ.ن: ان شاءالله قبولی نهایی همگیمون.
«ماشاء الله، لاحول و لا قوة الا بالله»
نویسنده: ناشناس (مشاهده تجربه)
نویسنده : ناشناس
من دقیقا یادمه باتراکتو نخود کاشتم اومدم
دیدم نتایج اومده همه خونواده هم رفته بودن شام خونه داداشم، خواستم نگا کنم ،گفتم نه اول نماز بخونم بعد نگا کنم بعد که نماز مغربو عشا روخوندم باخودم گفتم جانمازو جمع نکنم اگه قبول شدم دورکعت هم نماز شکر بخونم ،با خودم گفتم نه ناشکریه،گفتم چه قبول بشم چه نشم یارب نماز شکرتو بجا میارم ببخشم که فقط خواستم اگه قبول شدم شکرت کنم،بعد دیدم قبول شدم نماز شکرو خوندم ، خلاصه منم رفتم خونه داداشم درو اون داداشم که کمی از من بزرگتره وباهاش خیلی مچیم باز کرد،دید خوشحالم گفت چیشده گفتم قبول شدم ولی تازمان رفتن به سرکارم نمیخام به کسی چیزی بگم اونم دمش گرم اصلا نگفتم از همون حیات همه رو باخبر کرد از خوشحالیش

آزمون استخدام سازمان ثبت اسناد و املاک

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی سازمان ثبت اسناد و املاک گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: ناشناس (مشاهده تجربه)
نویسنده : ناشناس
استخدامی سازمان ثبت سال 97
من توی یه دفتر خانه کار میکردم از 5 سال پیش همیشه که به عنوان نماینده دفترخونه میرفتم اداره ثبت حسرت کارمندا رو میخوردم میگفتم خدایا میشه منم اینجا استخدام بشم ….
تازه نامزدیم بهم خورده بود اونم با کلی آبروریزی …
از ناراحتی حوصله کار نداشتم …از کارم استعفا دادم نشستم تو خونه …
اما یه روز تصمیم گرفتم درس بخونم و آزمون قضاوت شرکت کنم …با اراده و انگیزه میرفتم کتابخانه برای مطالعه …ولی ته دلم مردد بودم …یکی از دوستانم گفت امسال آزمون استخدامی هم برگزار میشه …با بی حوصلگی رفتم آگهی رو دیدم شرایط رو داشتم تا به یک مورد جالب خوردم بله سازمان ثبت استخدام میکرد …اما فقط 4 نفر ….با بی میلی شرکت کردم …و میرفتم کتابخانه برای مطالعه و تمرکزم روی قضاوت بود …روز آزمون اصلا آماده نبودم با بی میلی رفتم آزمون رو شرکت کردم به نظرم سوالات خیلی راحت اومد چون من برای آزمون سنگینی مثل قضاوت آماده می شدم ..روز اعلام نتایج آزمون 8 محرم بود من حسینیه بودم وسط روضه علی اکبر امام حسین (ع).. از ته دل از امام حسین خواستم قبول بشم همونجا وسط روضه با نت موبایل رفتم تو سایت دیدم نوشته نتایج آخر شب اعلام میشه …دیگه نتونستم برم سایت تا صبح که رفتم کتابخانه و با اینترنت کتابخانه رفتم سایت دیدم قبول شدم …خیلی خوشحال شدم
…تو کتابخانه سکوت بود… و من جیغ بلندی تو دلم کشیدم و همونجا از امام حسین تشکر کردم ….
وقتی رفتم تهران برای مصاحبه از هم استانیای دیگه تازه فهمیدم که من نفر اول استان شدم ….
نویسنده: ناشناس98 (مشاهده تجربه)
نویسنده : ناشناس98
سازمان ثبت اسناد و املاک
سلام . منم میخوام خاطره روز قبولی امتحان کتبی رو بگم . راستش پارسال بعد امتحانم رفتم سراغ یه کار آزاد چون نخواستم همش تو خونه باشم و انتظار بکشم امتحانم رو خیلی خوب دادم اما گفتم تا قبول نشم به چیزی دل نبندم . اون روز خسته از سرکار برگشتم خواهرم گفت که قراره نتایج رو بزنن تا ساعت 12 شب منتظر موندیم من و خواهر بزرگترم تو آزمون فراگیر چهارم شرکت کرده بودیم البته ایشون رشتشون فرق میکرد خواهرم دو اداره دیگه قبول شده بود و منتظر شروع به کار بود اینم گفت میام سر جلسه یکبار بدون استرس و با خیال راحت ببینم چه مزه ایه وقتی هیچی نخوندی بری سرجلسه و مث تنبلا رفتار کنی
خلاصه اون شب خواهرم اول نتیجه خودشو رو نگاه کردو قبول نشده بودن و حالا نوبت من بود …. اون لحظه تو دلم فقط دعا میکردم که خواهرم گفت وای اون عبارت سبز رو برات زدن و قبول شدی وایسا ببینم نمرت چنده ..من نفسم تو سینم حبس شد و گفت خدایا نفر اول شدی . نمره من دقیقا دو برابر حد نصاب بود باورم نمی شد یعنی بین اینهمه شرکت کننده من اول شدم ؟؟؟؟ چه سعادتی قبولی تو اداره ای که همه وظایفم مربوط به رشته م هست و احساس مفید بودن میکردم ، اینم بگم شهر ما یک نفر میخواست . وای خدایا تو آسمون ها بودم من بدون هیچ امتیاز و سهمیه ای اول بودم . ساکت بودم و فقط تو دلم خداروشکر میکردم .از اولشم نه به وکالت و نه قضاوت علاقه ای نداشتم همیشه آرزوم بود که کارمند بشم و خدمت کنم و رفتار خوبی با ارباب رجوع داشته باشم – چون گاها از کارمندان ادارات مختلف رفتارهای خوبی نمی دیدم . اما به هرکس می گفتم اونا می گفتن استخدام کجا بود ..اونم تو بدون سهمیه ..نهایت بخوان یک نفر میخوان و… و حالا من اون یک نفر بودم و الانم انشالله در آستانه شروع به کار هستیم .
خدای بزرگ و ائمه اطهار خصوصا امام حسین ع رو تا وقتی زنده هستم شکر میکنم و ازش میخوام همیشه پشت و پناه من و همه شما دوستان خوبم باشه.

آزمون استخدام وزارت نیرو

در این بخش خاطرات پذیرفته شدگان استخدامی وزارت نیرو گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: TOMCAT (مشاهده تجربه)
نویسنده : TOMCAT
سلام.منم میخوام خاطره مو بگم.بعضی از خاطراتو خوندم اشک تو چشمام جمع شد.و خاطره خودمو که هر وقت یادش میفتم اشکم درمیاد میگم. این خاطره مربوط به اولین آزمون استخدامی ای بود که شرکت کردم.استخدام وزارت نیرو اردیبهشت 94 .من آذری هستم.و اونموقع دانشجوی ارشد برق بودم.تو خوابگاه بودم که میخواستم برم بیرون(ارومیه)یه کاری داشتم.دم در از طبقه بالا دوستام گفتن که بیا بالا نتایجو زدن بدو بدو رفتم بالا دیدم اره منم قبول شدم.نمیدونستم از خوشحالی چیکار کنم .داشتم بال درمیاوردم.اومدم پایین فقط دویدم.یه لحظه سر شیرینی فروشی وایسادم چندتا شیرینی گرفتم بازم بدوبدو رفتم خونه خواهرم اینا تا اونارو هم خوشحال کنم.حدود چهار پنج کیلومتر بود.خواهرم نماز خونده بود تموم شده بود اومد شنید از خوشحالی دستشو گذاشت رو سینه اش و سرشو بالا کرد و گفت خداروشکر.این خوشحالیش اصلا یادم نمیره.تاحالا اونقدر خواهرمو خوشحال ندیده بودم.الانم که مینویسم بغض میگیره تم.وقتی صحنه خوشحالی خواهرمو یادم میاد.ولی حیف که آخرش تو مصاحبه قبول نشدم.خدا ازشون نگذره مرکز آزمون وزارت نیرو رو که نفهمیدیم درصدامون چنده ؟چندم شدیم و چرا رد شدیم.هیچ وقت کارنامه نزدن برامون.فقط همینو میگم که شرمنده خوشحالی خواهرم شدم.چون هیچ وقت خوشحالی خواهرم یادم نمیره.اون رد شدن هنوز بعد از چهارسال هنوز روی زندگیم تاثیر منفی میگذاره.موفق باشید

خاطرات متفرقه

در این بخش خاطرات متفرقه پذیرفته شدگان آزمون های استخدامی گردآوری شده است که در ادامه می توانید برای مشاهده هر یک از تجربیات بر روی اسم نویسنده ضربه بزنید.

نویسنده: Masome (مشاهده تجربه)
نویسنده: Masome
سلام خسته نباشید میگم به همتون انشالله هر کی میاد تو این سایت و هر کی هر تلاشی میکنه خداوند ارحم الراحمین مزد زحمت و نتیجه تلاششو بهش میده آرزوی موفقیت میکنم واسه هر کی جنم و اورزشو داره و هر کی یه دوره ای با همه فکر مشغولی هاش و اتفاقات دوروبرش چشمشو رو همه چی بست تا بتونه از پس اون امتحان با موفقیت بربیاد.. و خسته نباشید ویژه میگم با آقا حسین که چند سال هر وقت میام اینجا داره بچها رو راهنمایی میکنه.. منم دوبار امتحان دادم بار اول آزمونی بود ک جهاد دانشگاهی‌ اسفند 98 برگزارش کرد و نمیدونم کسی یادشه یا نه ولی گندش دراومده بود ک بازم خیلی امیدوار بودم بهش اما قبول نشدم. اون موقع همش میومدم اینجا سرمیزدم وقتی دیدم بعضیا قبول شدن و میگفتن دعوت به مصاحبه شدیم چقد حسرت میخوردم بعد از اون یسری مشکلات شخصی برام پیش اومد از کاری ک تو اون دوره داشتم هم بیکار شدم و حوصله درس خوندن هم نداشتم نشستم کنج خونه و ب مرحله ی افسردگی و چیزای دیگه که نگم براتون بهتره رسیدم بعد از هفت ماه آزمون آبان98 رو شرکت کردم ایندفه فقط ب خوندن تو گوشی اکتفا نکردم رفتم یکی دوتا کتاب از منابع خوب خریدم و همه زورمو اون دوماه زدم یادمه یه هفته قبل امتحان چه بلبشویی تو کشور بود انگار قیامت بود ک وارد این بحثا نشم بهتره . از یه طرف هم نماینده ها همون موقع اکثرا رای دادن ک باید بومی گزینی اعمال بشه و این امتحان هم کنسله ب احتمال 99 درصد.. انقد گریه میکردم و اعصابم خورد شده بود ک اصلا نمیتونستم یه خط درس بخونم آخرش با هزار زور دوسه روز قبل از امتحان خودمو جمع کردم و گفتم تو ک اینقد خوندی این دوسه روز هم روش هر چی شد شد.. آقا سرتون درد نیارم دیگه رفتیم امتحان دادیم برگشتم دوماه گذشت و نتیجه نیومد ماه سوم از یجایی ک قبلا رزومه فرستاده بودم یه شهری ب فاصله ی چند ساعت زنگ زدن گفتن بیا حقوقت 1800 ساعت کاریت هفت صبح تا پنج عصر. بدون نهار و صبحونه و. بدون خوابگاه. فک میکنین چیکار کردم؟ بعله قبول کردم و عملا با دمم گردو میشکوندم چون طعم بیکاری چشیدم و ب خیلیا رو زده بودم ک یه کاری واسم پیدا کنید ک ای کاش اینکارو نمیکردم.. خلاصه رفتم اونجا خونه با چند نفر کرایه کردیم و بعد از یه ماه نتیجه اومد و 
من قبول نشدم و نفر دوم شده بودم با اختلاف نیم
خیلی حرص خوردم تا چند روز ولی دیگه گفتم خدارشکر حداقلش الان سرکارم و بیمه دارم. آقا یکسال گذشت و اون شرکت مضخرف حقوقامو چندماه یبار میداد و مثه چی هم ازم کار می‌کشید از اونور تو پول کرایه خونه و خورد خوارکم مونده بودم چون هر چی میداد خرج میشد میرفت و حتی قرض میکردم تا بگذرونم..و من از اون شرکت داشتم در میومدم ک فهمیدم تمام این یکسال یه هزار تومنی حتی مدیر حیوون واسه بیمم واریز نکرده بود یادمه شب وسط خیابون تو شهر غریب وقتی داشتم از کافی نتی میومدم چقد گریه میکردم و اصلا نای راه رفتن نداشتم. ممکنه بگید چرا چک نکردی؟ بچها باور کنید بقدری بار کاریم سنگین بود ک اولا وقت نمیکردم. دوما بلد نبودم اونموقع با گوشی انجام بدم. سوما اصلا نمیزاشت یه ساعت مرخصی بگیرم و می‌گفت داره پرداخت میشه.... خلاصه بگم اخرش در اومدم از اونجا... و تا اینکه یه روز صبح پاییزی گوشیم زنگ خورد برداشتم گفتم بفرمایید گفت شما یه آزمونی سال 99 آبان ماه داده بودین درسته .یکم فکر کردم تا یادم. اومد گفتم بله درسته چطور.. گفت دانشگاه نامه زده ک نفرات ذخیره آزمون رو لازم داره. و لطف خدا رو با گوشت و پوست و استخونم دیدم اون لحظه ک از وسط اون باتلاق چجوری دستمو گرفت و آورد بیرون... خدایا شکرت. مطمئنم اگه ب خودش توکل کنید ناامیدتون نمیکنه. ببخشید سرتون درد آوردم انشالله ک موفق باشید. خدانگهدار
نویسنده: لیلا (مشاهده تجربه)
نویسنده: لیلا
سلام به همه دوستان
خیلی خوشحالم که خاطرات قبولی عزیزان رو می بینم امیدوارم همه به مراد دلشون برسند.من هم بعد از هفت سال انتظار بالاخره به آرزوم دارم میرسم. روز اسلام نتایج با دوستم چت میکردم که گفت نتایج اومده و متاسفانه قبول نشده بود خودش، من هم همین که اینو شنیدم رفته تو اتاق و کلی استرس گرفتم خواهرم اطلاعاتمو زد توی سایت و گوشیو آورد جلو چشام بدون هیچ واکنشی فقط نشون داد سکته کردم فکر کردم قبول نشدم ولی دیدم که سبزه اونم با نمره خیلی خوب واقعا اون لحظه رو نمیشه توصیف کرد فقط تونستم گریه کنم و خداروشاکر باشم همین، گریه خانواده م اون لحظه فراموش نشدنیه از خودم راضیم که تونستم خانواده مو خوشحال کنم امیدوارم که به زودی خبر قبولی مصاحبه هم بشنویم
انشاءالله هرکس تلاش میکنه نتیجه زحمتاشو بگیره آرزوی بهترین ها برای همه
التماس دعا
نویسنده: بلوچستان (مشاهده تجربه)
نویسنده : بلوچستان
سلام
خاطره نتایج آزمون
روزی که نتایج اعلام شد قراربود ساعت 6نتایج بیاد روی سایت من رفتم یه سر به سایت زدم خبری نبود دیگه ناامید شدم که شاید این دفعه هم تغییر کرده تاریخ اعلام نتایج واسه همین دیگه نرفتم سراغ سایت رفتم سالن والیبال بازی کنم تا روز بعدش ساعت 13دوستم بهم پیام داد که نتایج اومدن آیا قبول شدی گفتم من هنوز خبرنداشتم که نتایج اعلام شدند اول رفتم نهارمو خوردم بعدش رفتم مسجد نمازموخومدم بعدش اومدم توی اتاقم رفتم سراغ سیستم زدم که نوشته بود دعوت به به بررسی مدارک یه لحظه خشکم زد بعد بخودم خودم اومدم خدارو شکر کردم بعدش رفتم به پدرومادرم گفتم خیلی خیلی خوشحال شدن
نویسنده: حامد (مشاهده تجربه)
نویسنده : حامد
يه ازمون كه واقعا زياد باوري به قبول شدن نداشتم را تعريف ميكنم كه در اون ازمون قبول شدم،شب بود به پدرم گفتم كه دارم نتايج را نگاه كنم بابام بعد نماز گفت پسرم حتما قبول ميشي و من ضمن كم اميد بودنم وقتي نتيجه را ديدم يه جيغ بلند كشيدم از شادي و دويدم سمت پدرم و گفتم قبوووووول شدم پدر جااااان
ازمون پتروشيمي بود
با ارزوي موفقيت همگي

صفحات مرتبط

اگر دیدگاهی درباره این آگهی دارید میتوانید از طریق فرم زیر دیدگاه خود را در سایت درج کنید.

  • امکان تأیید نظرات سیاسی وجود ندارد.
  • امکان تایید نظراتی که حاوی اخبار غیر قابل تأیید از طریق خبرگزاری های معتبر می باشند، وجود ندارد.
  • امکان تأیید نظراتی که حاوی اطلاعات تماس شخصی افراد و یا ID شبکه های مجازی ارتباطی می باشند وجود ندارد.
  • امکان تأیید نظرات کاربرانی که به هر طریقی قصد مأیوس کردن سایرین را دارند وجود ندارد.
  • هرگونه تحریک، تحقیر و کنایه به سایر افراد (مسئول و غیر مسئول) غیر مجاز می باشد.
  • امکان هماهنگی برای هرگونه ملاقات حضوری چه به صورت دسته جمعی و چه فردی توسط کاربران سایت وجود ندارد.

https://iranestekhdam.ir/?p=1026068
ابتدای صفحه
مختصری درباره ایران استخدام

سایت ایران استخدام در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۰ راه اندازی شد و با تلاش گروهی و روزانه مدیران و نویسندگان خود در جهت تبدیل شدن به مرجع بروز آگهی های استخدامی گام برداشت. سعی همیشگی همکاران ما ارائه مطلوب و با کیفیت آگهی های استخدامی خدمت بازدیدکنندگان محترم این سایت بوده است. ایران استخدام به صورت مستقل و خصوصی اداره می شود و وابسته به هیچ نهاد و یا سازمان دولتی نمی باشد، این سایت تنها منتشر کننده ی آگهی های استخدامی بوده و بنابراین لازم است که بازدید کنندگان محترم سایت خود نسبت به صحت و سقم اخبار منتشر شده در آن هوشیار باشند.

نماد اعتماد الکترونیکی
ای نماد
نظرات کاربران 1k