- ۱۴۰۲/۰۶/۰۱
- 56 نظر «نمایش»
تجربیات اولین روز کاری کاربران ایران استخدام
تجربیات اولین روز کاری کاربران ایران استخدام
- بروزرسانی:
- دیدگاه: 56 (نمایش)
- دیدگاههای منتظر: ۰ دیدگاه
تلخ یا شیرین! تجربیات روز اول شروع به کار
روی لینکها بزنید و بیشتر بخوانید
- تجربیات شروع به کار وزارت بهداشت
- تجربیات شروع به کار مشاغل عملیات ریلی
- تجربیات شروع به کار سازمان ثبت اسناد و املاک
- تجربیات شروع به کار سازمان حفاظت محیط زیست
- تجربیات شروع به کار نیروی زمینی ارتش
- تجربیات شروع به کار دانشگاه افسری ارتش
- تجربیات شروع به کار شرکت کار و تامین
- تجربیات شروع به کار آموزش و پرورش
- تجربیات شروع به کار قوه قضاییه
- تجربیات شروع به کار دیوان محاسبات
- تجربیات شروع به کار سازمان امور مالیاتی
- تجربیات شروع به کار سازمان دامپزشکی کشور
- تجربیات شروه به کار بانک کشاورزی
- تجربیات شروع به کار بانک ملت
- تجربیات شروع به کار سازمان تامین اجتماعی
- تجربیات متفرقه شروع به کار
- مطالب مفید و مرتبط
تجربیات شروع به کار وزارت بهداشت
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام سازمان وزارت بهداشت گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: هادی (مشاهده)
#وزارت #بهداشت کارشناس #فناوری اطلاعات
ضمن عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان اولا که خوشحالم که بلاخره آتش بس انجام شد و امیدوارم هرچه زودتر به دوران قبل از جنگ برگردیم . اما در مورد کار بگم که اصلا شبیه آموزش های که دادن یا درس های که خوندیم در دانشگاه نیست.
برای موفقیت باید منظم باشیم و دانش و اطلاعات خودمون رو ببریم بالا به عنوان مثال امروز رییس بخش آی تی بیمارستان یک جمله ی خوبی گفت.
بهم گفت اولا که مهندس کتاب قورباغه رو غورت بده رو بخون برای منظم بودن و تمرین و تکرار در کارها ثانیا من ۲ ساله ویندوز ۱۱ استفاده می کنم بر خلاف همکاران غیر آی تی. تا بتونم به روز باشم و همچنین به پرسنل یاد بدم فناوری و نرم افزارهای جدید رو
این سخنان و حرفام شاید به درد بچه های آموزش و پرورش نخوره اما خوب قطعا با شروع بکار مهم اینکه بدونید با محیط جدید و چالش های جدید و همکاران جدید آشنا خواهید شد . و حین کار قطعا دانش جدید یاد خواهید گرفت.
تجربیات شروع به کار مشاغل عملیات ریلی
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام مشاغل عملیات ریلی گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: علی از اندیمشک (مشاهده)
دوره ما تقریبا یک هفته هست شروع شده،سوزنبان زاگرس
یه توضیح کلی بدم براتون
دوتا جزوه دارید یکی مقررات عمومی سیرو حرکت و یک جزوه دارید به اسم آموزش سوزنبانی
هر کدوم دارای سرفصلهای زیادی هست ولی ما سوزنبانها فقط ۱۶تا فصل میخونیم
مثل بخش واگن شناسی،بخش ترمز،علائم و تابلوها،سوزن و انواع سوزن،زیرسازی و روسازی خطوط..مقررات عمومی سیروحرکت،معارف اسلامی و غیره…
درسهاش بسیار آسونه اصلا چیز خاصی نداره استادها بر اساس این جزوه ها آموزش میدن البته بعضی استادها خودشون مطالب دیگه ی هم که نیاز باشه اضافه میکنن یا مطالبی از جزوه حذف میکنن.
کلاسها ما به این صورت برگزار میشه که شنبه تا سه شنبه هر روز از ساعت ۲ ظهر کلاس داریم تا ۶ و روزهای چهارشنبه صبح کلاس عملی داریم و عصر کلاس تئوری
اما نحوه امتحان(اینو مسئول بخش اموزش برای ما توضیح داد)
امتحان به این صورت هست که اول یک امتحان ارزیابی داخلی گرفته میشه توسط خود اساتید هر درس و بعد از اینکه شما اماده شدید اموزش یک نامه میزنه به تهران و بعد تهران دو نفر رو به نمایندگی خودش میفرسته ناحیه شما
(یک نفرنمایده از اداره سیروحرکت مرکز و یک نفر از اموزش مرکز) این نمایندگان امتحان نهایی از شما میگیرن
تقریبا در اکثر درسها ملاک قبولی نمره بالای ۱۴ هست.اگر شخصی در این امتحان نهایی رد بشه،معرفی میشه تهران و بعد تهران دوباره یک فرصت میده به اون شخص و یک امتحان دیگه گرفته میشه اگر قبول شد که مجاز به استخدام میشه اگر نشد بازم اخراج نمیشه،کمیسیون که خودشون تشکیل میدن برای این جور افراد تصمیم میگیرن که چی کنن.
در مورد آینده شغلی سوزنبان ما خیلی از مسئولین سوال کردیم چیزیو که اونها به ما گفتن برای شما میگم
اول یک سال به عنوان سوزنبان مشغول هستید بعد از یک سال دوره آموزشی مانورچی برگزار میشه هرکسی خواست و اگر ظرفیت بود در کلاس شرکت میکنه و بعد از قبولی به مانورچی ارتقا پیدا میکنه بعد از مانورچی،به سرمانورچی ارتقا پیدا میکنه بعد از سرمانورچی به رئیس قطار باری ارتقا پیدا میکنه! قبلا رئیس قطاری وجود نداشت برای قطار باری،ارتقای شغلی سرمانورچی بعد میشد ترمزبان و در واگن آخر قطار قرار میگرفت و یک راننده قطار و کمک راننده بود ولی جدیدا ترمزبان و کمک راننده از قطار باری حذف شده و فقط رئیس قطار و راننده قطار هستند.
بعد از رئیس قطار بازم راه ارتقا وجود داره که وارد پستهای مدیریتی میشه مثل معاونت و اینجور چیزا…
خلاصه شغل بدی نیست و بعد از یکی دو سال ارتقا شغلی خوبی در انتظار شما هست.
سوالی بود در خدمت هستم
تجربیات شروع به کار سازمان ثبت اسناد و املاک
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام سازمان ثبت اسناد و املاک گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: bigbang (مشاهده)
اول رفتیم اتاق ریاست و حدود ۴۵ دقیقه ایشون توصیه هایی داشتن برای ما (البته قبلش بهم معرفی شدیم)
شروع به کار خودمونو کتبا تقدیم کردیم و به دستور رئیس هدایت شدیم برای آموزش مقدماتی
خیلی شیک و مجلسی هرکس مطابق با رشته ی خودش راهنمایی شد یعنی بچه هایی مثل نرم افزار و حقوق و … قاطی نشدن بهم
بهم یوزر پسورد ورود به ویندوزمو دادن – و همچنین یوزر پسورد برای سامانه
من در ابتدا به قسمت املاک معرفی شدم تا یه جورایی از کف شروع کرده باشم و علاوه بر آموزش پایه ای استرس ناشی از شروع به کار هم از من گرفته بشه و بعد از مدتی منتقل بشم به پست اصلیم که حساسیتش بالاتره و نیاز به مقدمات دارهه
اما در قسمت املاک از مسائل خیلی جزئی شروع کردیم و قدم به قدم پیش رفتیم
از نحوه ی چیدمان دفاتر و روش جست و جو و دسترسی به اونها کار آغاز شد و با نحوه ی وارد کردن و ثبت پیش نویس اسناد به دفاتر (اطلاعاتی نظیر حدود ملک و …)روش اصلاح پلاکهای باقی مانده و تجمیع و درج توضیحات مربوط در دفاتر- آشنایی با سامانه ثبت اسناد و طریقه صدور پیش نویس اسناد که چندتا مورد که ساده بودن با راهنمایی و نظارت همکاران محترم انجام دادیم – خیلی چیزا هست که باید یاد بگیرم – مخصوصا ریزه کاریهای اداری که تو هیچ دانشگاهی نمیشه آموخت
در کل عالی بود همه چی پله پله پیش میره برخورد همکارا دوستانه و با روی خوش
خودم فکر میکنم حداقل یک سالی میکشه تا بتونم کاملا با روال آشنا بشم.
نویسنده: bigbang (مشاهده)
اینکه همه هدایت میشن به بایگانی اشتباهه و واقعیت نداره مثلا من و چندنفر از دوستان هیچ کدوم بایگانی نیفتادیم ولی بایگانی هم اهمیت خاص خودشو داره و شاید الان به دلیل اسکن پرونده ها و دیجیتالی کردن نیازشون به نیرو بیشتر باشه و اجبارا مدتی از شما در این قسمت کمک بگیرن . چیزی که به طور کلی میتونم بگم این که کسانی که از بیکاری خسته میشن و دوس دارن در ازای کار پول بگیرن و از مفت خوردن بیزارن ، این اداره براشون عالیه – اونایی که کار کم و پول زیاد دوست دارن به مشکل میخورن و شاید افسرده بشن
درباره ی جزئیات (اینکه چی یاد گرفتم ) حرف زیاده ولی واقعیت چون فکر نمیکنم دوستان حوصله داشته باشن دیگه ادامه نمیدم
پاسخ
نویسنده: مهر خوزستان (مشاهده)
نویسنده: امید لاحق (مشاهده)
دوستان امروز اولین روز کاری حقیر در قسمت بایگانی(به عبارتی در قلب ثبت) سپری شد وحس خوبی بود که امیدوارم همگی این حس را تجربه کنید، ولی حالم وقتی خوبه خوب میشه که تمام دوستان عزیزتر از جانم هم مشغول بکار بشوند و خانواده ی آنها نیز خوشحال و خندان شوند.
دوستان انشاالله با دانش ،تلاش ، صداقت ، قانونمداری ، راستی ، پاکی بتوانیم به خانواده ی بزرگ ثبت خدمت شایانی انجام دهیم و ما ۱۲۰۰نفر از برترین های ثبت در چند سال اخیر خواهیم شد،و این مهم را به اثبات خواهیم رساند.
امیدوارم که هرچه سریعتر با دیگر دوستان هم تماس بگیرند برای شروع بکار تا این فرایند هم به فرجام برسد.
خیلی خیلی خیلی دوستتان دارم و خیلی چیزها از شما یاد گرفتم از جمله صبور بودن را
نویسنده: مسلم بختیاری (مشاهده)
نویسنده: اردلان (مشاهده)
نویسنده: نادر (مشاهده)
با رئیس هماهنگ میکنی و انگشتت رو میزنی و بعد دوباره که اومدی انگشت میزنی واین مدت که نبودی مرخصی ساعتی محسوب بشه مرخصی ساعتی حق توست ومی تونی ازش استفاده کنی
ولی اگر نخوای این کار رو بکنی وجیم بزنی (عادت میکنی) ودر تمام خدمت دوست داری این کار رو بکنی
منظورم توی عادت کردنه
انگار محمود خان عادت کرده همیشه به نکات منفی که از طرف همکاران گفته میشه وممکنه وجود نداشته باشه توجه کنه
محمود جان (نه خان) بهتر نیست به جای این افکار منفی، برگردی پشت سرت رو نگاه کنی کاش میشد فیلم زندگی رو بر گردوند کاش میشد
ctrl+z زندگی رو زد وبرگشت به ۲دی ۹۴ اگر اون موقع اسم شما جزو ذخیره ها بود چه می کردید؟؟
اگر بهمن ۹۴ اسم شما جزو پذیرفته شده ها نبود حصرت نمی خوردید که ای کاش قبول میشد و آب باریکه ای داشتید برای زندگی؟؟
خداوند هر لحظه ناظر بر اعمال بندگانش هست اگر بلایی برای ناسپاسی بنده اش سرش نمیاره دلیل نمیشه بنده بیشتر ناسپاسی کنه بلکه می خواد بیشتر امتحانش کنه ببینه تا کجا پیش میره
شکر نعمت، نعمتت افزون کند/کفر نعمت از کفت بیرون کند
به خدا خیلی شکر گذاری وسپاس داره که به قول مسئول انفورماتیک مون توی یکی از ادارات با کلاس شهر استخدام شدیم، حقوقش هم نسبت به دیگر ادارات بهتره
خدایا به همه ی داده ونداده هایت شکر شکر شکر
تجربیات شروع به کار سازمان حفاظت محیط زیست
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام سازمان حفاظت محیط زیست گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: چهارمحالوبختیار (مشاهده)
مسلح نیستیم
مهم ترین تجهیزاتمون دوربینه
غذا تماما با خودمونه و هر بار کمیایم شیفت غذای شش روز رو میاریم
البته امکانات هست واس طبخ غذا مثل گاز و آب قاشق و چنگال و بشقاب و ماهیتابه
شبا هم گشت هست اگه دوسداشته باشین ولی انقدر توی کوه تاریکه ک هیچیو نمیشه دید.
من موتور تحویل گرفتم ولی نمیشه باهاش گشت زد .چون کوه های اینجا صخره ای هستن ولی گشت میزنیم در مسیر پاسگاه تا نزدیکای شهر.
تجربیات شروع به کار نیروی زمینی ارتش
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام نیروی زمینی ارتش گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: مهدی (مشاهده)
من زنگ زدم اقدسیه و گفت قبول شدی فردا رفتم اونجا و حدود ۱۲۰ نفر فکر کنم از تهران قبول شده بودن ولی خب مثل اینکه بعضیا نیومدن بعد ی فرم دادن و گفتن برید همین الان ی کپی بگیرید بیایید وقتی برگشتیم گفت باید پر کنیم بعضی از جاهاش رو بعد گفت باید برید بانک حکمت ک الان با بانک سپه ترکیب شدن ولی شما برید ی بانکی ک قبلا حکمت بوده حساب باز میکنید برای ارتش تا حقوق ها بیاد بعد میرید سوءپیشینه کیفری از مراکز قضایی میگیرید چون دیگه پلیس +10 نمیده بعد واکسن و غیره .در کل خیلی باید کپی بگیرید از مدارک .همرو توی برگه نوشته شده بهتون میدن ک باید چ کار کنید. همه اینارو ور میدارید و میرید میدان حر البته ما با لباس و وسایل رفتیم چون ب ما گفتن اون روز اعزامید ولی نبودیم . وقتی رفتیم میدان حر گفتن باید آزمایش خون و ادرار بدید ک باید ناشتا باشید و اصلا شب قبلش قرص استامینوفن و غیره نخورید و از حداقل ۶ ساعت قبلش چیزی نخورید بعد از ساعت ۹ تا ۱۲ طول کشید تا جواب همه اومد بعد کسایی ک چربی خون یا قند خون یا اعتیاد و مورفین و غیره داشته باشن تو خونشون رد میشن و باید دوباره فردا امتحان بدن اگه قبول کنن. بعد اتوبوس اومد و مارو برد پادگان جوادالائمه یا همون ۰۶ بعد گردان بندی شدیم و لباس و تجهیزات دادن و برگه مرخصی و توجیه کردن ک باید چ کار کنیم و گفتن برید ۲۵ بیایید فکر کنم رزم مشترک همون روز باشه بعد نهار دادن و گفتن برید ساعت ۳ و نیم بود فکر کنم. باید تاکسی بگیرید تا مترو یا اگه همراه دارید باید از میدون حر دنبالتون بیاد تا اونجا ک وقتی کارتون تموم شد شمارو ببره .
درضمن ۲ ماه آموزشی هست بدون ملاقات و مرخصی فکر کنم ولی ملاقاتی گفتن ب علت کرونا نیست ولی گوشی دکمه ای ساده بدون دوربین یا کارت تلفن تهران میشه آورد ک گوشی اوردن واقعا خوبه.
انشاالله ک همه موفق باشید
برای ما هم دعا کنید
یا علی
تجربیات شروع به کار دانشگاه افسری ارتش
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام افسری ارتش گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: یوسف (مشاهده)
به امید خدا ما هم قبول شیدم و جزو ورودی های سال ۹۸ ارتش جمهوری اسلامی ایران شدیم امسال.من ۱۳ گزینشم بود مراحل رو براتون توضیح میدم برای کسانی که۱۵ یا ۱۶ یا ۱۷ هستند.
فقط خوب دقت کنید.
۱.اول از همه چیزایی که میگم حتما با خودتون ببرید.
مداد . پاک کن . پوشه روغنی (که کاربردش مشخص نیست ولی به دردتون میخوره) خودکار آبی .. اب خوردن خیلی کم.. یه لقمه نون و پنیری کره ای چیزی برای جلوگیری از ضعف کردن.
نکته( کسانی که مدرک سوء پیشینه آماده نشده برگه رسید انگشت نگاری رو دوتا کپی از روش بگیرین اونجا تعهد میدین که بیارین. اصل مدرک دیپلم و پیش برای نظام قدیم و دیپلم نظام جدید اصلشون باید باشه حتما..برای تحویل عکس یا باید یه نامه از دانشگاه داشته باشی یا کارت پایان خدمت تا بهتون بدن.. اگه بهتون ندادن نگران نباشید اونجا یه نامه بهتون میدن برای گرفتنش و یه تعهد ازتون میگیرن که تا قبل از شهریور بیارید.فقط تعهد برای مدرک دیپلم می باشد.ولی برای سوء پیشینه حتما تا قبل از لشگرک اماده بشد حتی ۱ ساعت قبل از لشگرک ولی سوء پیشینه اماده شد ۲ تا کپی از روش بگیرید. )
۲. یه آزمون دارید که۵۶۷ سواله روانشناسی هست و با دقت باید توی کم تر از ۲ ساعت جواب بدید.(بیشتر هم شد مشکل نداره ولی در جریان باشی اگه الکی بزنین میفهمن و درجا بهتون زنگ میزنن که بیاید دوباره گزینش بشین و روانشناس دوباره چکتون میکنه و ممکنه دوباره رد کنه.مثلا میفهمن اگه دروغ جواب بدید یا وسواس داشته باشید.)
گوشی ببرید اما حتما خاموش کنیین و درش نیارین تا بعد از ازمون .توی مرکز گزینش ازتون گوشی بگیرن بدبخت میشین.
۳.اون فرم ۱۶ صفحه ای روز اول رو دوباره میدن تا پرکنین.
۴.ضامنتون حتما برگ فیش حقوقی داشته باشه.
۵.ترجیها همون روز خودتون برید.
۶.حساب بانک سپه رو داشته باشید برای کسانی که ۱۶ و ۱۷ هستید خوبه و بگید معمولی باشه.
۷.اونجا میبرنتون دانشگاه امام علی ناهار میدن و در اخر لباس میگیرید و گردان و گروهانتون مشخص میشه.اونجا میگن چیا باید بیارین.چون هر گروهان و گردان فرق میکنه
در اخر اگه سوالی بود در خدمتم.
راستی خودتونو برای دو تا واکسن اماده کنید.
سایز هاتونو چک کنید وقتی بهتون لباس میدن.
واکس با خودتون ببرید اونایی که نمیتونن برگردن
خوارکی تنقلات بردارید شکلات و اب نبات خیلی خوبه.
اگه ریش تراش دارید بیارید. حداقل تا ساعت ۸ شب اونجا هستید ما که ۹ و نیم اومدیم.
با دو تا مینی بوس خوشگل میرید دانشگاه امام علی اونجا ناهر میخورید فقط ناهار و که خوردید بگید که برای لباس گرفتن اومدید.هر مدرکی دارید مخصوصا گواهی موقت دیپلم و پیش دانشگاهی و دیپلم جدید یا کارنامه با مهر اموزش و پرورش حتما دو تا کپی داشته باشید از روش چون یکی که حتما میخواهید یکی هم به کارتون میاد..کپی مدرک سوء پیشینه و کپی مدرک نظام وظیفه.اگه کارت پایان خدمت دارید ۳ تا کپی ببرید.کپی شناسنامه داشته باشید.
نویسنده: سینا (مشاهده)
۱-اتکت خشک ۳عدد
۲-اتکت نرم ۱۰عدد
۳-خودکار ۳رنگ
۴-دفتر سیم دار ۱۰۰برگی سیاه ۱عدد
۵-جوراب ساق بلند مشکی ۳جفت
۶-لباس زیر و زیر پوش ۳دست
۷-عکس 4*3نظامی با مونمره چهار ۶قطعه
۸-پوشه دکمه دار آبی ۱عدد
۹-کفی پوتین ۳جفت
۱۰-کارت تلفن ۳عدد
۱۱-سنجاق قفلی ۱بسته
۱۲-قفل8*8کمدی ۱عدد
۱۳-پلاستیک فریزر ۳بسته
۱۴-بند پوتین تخت۳جفت
۱۵-کاور لباس مشکی۴عدد
۱۶-نخ و سوزن
۱۷-کتانی سفید ورزشی ۱جفت
۱۸-کش کتر۲جفت
۱۹-دفتر فرم ۱عدد
۲۰-ناخن گیر و ریش تراش(موزر) اختیاری
۲۱-دستمال کاغذی ۱بسته
۲۲-عکس شخصی ۲قطعه
۲۳-پودر بچه وپمادسوختگی ۱عدد
۲۴-لباس شخصی متعارف ۱دست
۲۵-پول نقد به مقدار اندک(بچه ها سعی کنین عابر بانک بیارید پول امن تره)
۲۶-فرم مشخصات خانوادگی(نسبی وسببی)
۲۷-فتوکپی کارت ملی و شناسنامه ومدارک ۴سری
۲۸-افتتاح حساب در بانک سپه وداشتن کارت سپه
۲۹-کسورات مدارک لازم اورده شود(تاییدیه تحصیلی با پست ارسال گردد)
نکات لازم!!!!!!!!!!!!
۱-از اوردن چمدان خودداری نمایید
۲-از اوردن اشیا قیمتی و موبایل همراه و موزیک پلیر و…خودداری نمایید
۳-قبل از اعزام پاها را حنا بگذارید
۴-واکسن مننژیت تزریق شود
۵-ملاقات فقط روز های جمعه ممکن است.
۶-حضور با لباس شخصی صورت گیرد وتعویض لباس نظامی در دانشگاه انجام خواهد گرفت
۷-موهای خود را با نمره ۴اصلاح کنید
۸-از اوردن همراه در روز اعزام خودداری نمایید
۹-حضور در دانشگاه راس ساعت ۶ صبح خواهد بود
بچه ها ارادتمند شما سینا از میاندواب
نویسنده: سید بی نام (مشاهده)
صبح ساعت 3:45 دقیقه بیدار باشه و آنکادره کردن و وضو گرفتن و آماده شدن برا نماز – بعد وضعیت کامل میشین برا صبحانه که تا قبل ساعت5:30 باید صبحانه تموم شده باشه و سر محل های نظافت تعیین شده باشین – من خودم ارشد آبخوری بودم همش زیر دستام تمیز میکردن – بعد ساعت 6 صبح میرین ورزش که خیلی عالیه و امسال همه گردان ها باهم ورزش میکردن که واقعا عالی بود – بعد تا ساعت 7 صبح میرین آماده میشین میرین کلاس های آموزشی که هر روز یه چیزه یه روز عقیدتی یه روز سیاسی یه روز مذهبی یه روز اسلحه شناسی و …… – از 7 تا 11 کلاس هستین بعد میاین میرین نماز و ناهار تا 2 بعد ساعت 2 تا 4 استراحت اجباری دارین و امسال دستور فرماندهی بود اجباری کردنش همه باید حتما بخوابن – بعد ساعت 4 تا 6 کلاس جبرانی دارین بعضی وقت ها مثلا فرمانده ای میاد یا خود فرمانده گردان ها براتون سخنرانی میکنن – ساعت 6 تا 9 هم میرین نماز جماعت مصلی و شام و واکس زدن پوتین و…. ساعت 9 هم میاین آماده میشین برا خواب و ساعت 10 خاموشی هست ولی همیشه ساعت 11 میخوابین چون کادر سال سوم همش تنبیه میکنن شمارو نمیذارن بخوابین .
درمورد حموم و میدان تیر و کوهنوردی و ….
حموم هفته ای دوبار
میدان تیر سه میدان تیر دارین
کوهنوردی دو تا دارین
سفر زیارتی یکی دارین به مقصد نامعلوم
مرخصی تو لشکرک نداریم بغیر از افراد خاص
لشکرک شامل 4 تا بوفه اس که بوفه آلاچیق از همش بهتره و پاتق مقسم های عزیزه . همش فرار میکنن میرن بوفه دلستر میزنن
هفته اول خبری از تنبیه و دویدن نیست
از هفته دوم حق نداری راه بری فقط باید بدویی
امسال غذاهای لشکرک عالی بودن واقعا و خوشمزه و برنامه غذایی به شدت متنوع دارن
لشکرک از امسال غرامت باید بدین که محاسبش اینجوریه که شبی 15 تومن حساب میشه و بقیه چیزهایی که بهتون میدن ضربدر 2 میشه همش
تلفن عمومی به هر گردان و گروهانی داده شده که خانواده راحت میتونن تماس بگیرن و حرف بزنن با بچه هاشون از ساعت 2 عصر تا 10 شب
اما درمورد انصراف
شما باید امضا 6 نفر رو بگیرین که واقعا سخته و هرکدوم مصاحبه دارن
باید برین روانشناسی و اونجا هم مصاحبه دارین
بعد نامه رو میفرستن اگه تایید شد از لحاظ حفاظت حق انصراف فقط از لشکرک رو دارین و میرین برا تعیین غرامت و نامه مرخصی از لشکرک
اما شروع داستان از الانه که باید بدویین دنبال بقیه کارا که خیلی طول میکشه . من خودم پدافند بودم رفتم ستاد مرکزی قرارگاه بعد هم دانشگاه خاتم که اونجا 10 تا از دانشجوهای سال دوم و سوم اومده بودن برا انصراف و سال دومی هارو نفری 11 میلیون ازش گرفته بودن و سومی ها هنوز تعیین غرامت نشده بودن . سوالی بود در خدمتم
نویسنده: سجاد قدیری (مشاهده)
اولین روز: رفتیم تو ازمون بالینی رو دادیم من ۳۰۰ تاشو الکی زدم کلا چرت و پرت بود بعدش اومدیم بیرون رفتیم تو همون سالن معاینات فقط یه دونه به من واکسن زد دیفتری تو برگه واکسنم هیچ مهری نزد تاکید میکنم مهری زده نشد کارت واکسیناسیون هم گرفتم بعد رفتم پذیرش مدارک بانکو گرفتم رفتم بانک حکمت ۴ ساعت تو صف بالاخره رسید به ما کارای افتتاح حسابو انجام دادم به مسول بانک گفتم اینترنت بانک-موبایل بانک-همراه بانک همشو فعال کن برام فعال کرد برام ۳ تارمز داد بهم کارت عابرم بهم داد ۳۰ تومن ریختم به حسالب موقتی فیش بهم داد فیشو امروز بردم سالن ۲ غربی (همون سالن مصاحبه ها) کارامو انجام دادن رفتم اونور پل تا اینکه ۱۰/۳۰ اتوبوس آجا اومد رفتیم دانشگاه تازه بدبختیامون شروع شد … یاداوری **** تذکری به شدت مهم**** تاکید میکنم حسابتون باید حقوقی باشه نه حقیقی** فقط حقوقی باید باشه*** رفتیم دانشگاه رفتیم چندطبقه بالا فرم ۲۰ صفحه ای حفاظت اومد کفر بچه ها در اومده بود ۲ ساعت زمان برم بعد رفتیم سالن ورزشی برای لباس چندتا فرم بود پر کردیم سایز لباسا و پوتینو و… برام نوشتن بعد از نهار رفتم همه چیزارو گرفتم اومدم اتیکت و ارم دانشگاه افسری امام علی(ع) چسبوندم رو سینم بعدش تا ۶ مارو الکی نگه داشتن تو سوله تو اون گرما من چون روزه بودم بدجوری اب بدنم کشیده شده بود بعدش رفتیم سالن انفی تئاتر سرهنگ توپخانه اومد صحبت کرد بعدش رفت .راس ساعت ۶ صبح همه جلوی دانشگاه امام علی(ع) هستن انصافا عجب دانشگاهیه!!! لباس پلنگیایه زمینی یکه یک!!! دوستان اگر من سماهارو پیدا نکردم هر کردومتون به اسم بر خوردید مشتاق دیدارتونم گرچه نمیدونم دوست داشته باشید بابنده حقیر رفاقت کنید یا نه!!! دیدار تا ۲۰ تیر با کله نمره ۴
مخلص تک تکتونم
نویسنده: محمد امین (مشاهده)
نویسنده: محمدرضا (مشاهده)
بعد ازین میگن برید بانک حساب بانکی باز کنید اینجاهم خیلی شلوغه،دوساعت اینحا الاف شدم،سعی کنید زود برید…
بعد سرهنگه میگه برید اونوره پل سوار مینی بوس میشید میرید امام علی،اونجا ناهار میدن…بعد از اون میرید حفااااظت!!اینجا هم طولانیه همون فرمایی که روز مصاحبه پر کرده بودیدو از دوباره پر میکنید!شماره شناسنامه پدر مادر خاهر برادر…من هیشکدومو نداشتم گف عب نداره!!!!
بعد از اون میرید اسمتونو پیدا میکنید ک کدوم گردانید،من گردان۴ خخخخ
بعد از اون با یه افسر میری لباس میگیری،اینجاهم دوساعت میکشه،آخرشم فرمانده اکیپ میاد یک ساعت حرف میزنه،لشگرکم ۲۰تیر شروع میشه متاسفانه…گوشیهم نمیزار
تجربیات شروع به کار شرکت کار و تامین
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام شرکت کار و تامین گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: سارا 66 (مشاهده)
برای اخذ مالیات چند مرحله داریم که هرکدام علاوه بر ثبت کاغذی باید در سیستم هم ثبت بشن. چندتا برنامه روی سیستمهای مالیاتی نصب شده که برای همین منظور می باشد و از زمان ثبت نام مودی و تشکیل پرونده موظف هستیم این مراحل رو ثبت کنیم. اولین مرحله که تشخیص مالیات هست توسط رئیس گروه مالیاتی و مسئولین انجام میشه و توسط کمک ممیز و یا خود ممیز به مودی ابلاغ میشه و بعد در صورت اعتراض در مهلت مقرر که 30 روز هستش، مودی میتونه مراجعه کنه برای اعتراض. که این مراحل هم ثبت میشه. اگر در این مرحله ممیز تونست مشکل رو حل کنه که تمام میشه و مالیاتی قطعی صادر میشه اگر نشد به هیات های بدوی مالیاتی ارجاع داده میشه. ممکنه مالیات مودی در این مرحله تعدیل یعنی کم بشه، ممکنه تایید بشه یعنی همان مبلغ قبلی بمونه و یا هر نظر دیگه ای که هیات مالیاتی داشته باشن ثبت و دوباره به مودی ابلاغ میشه. اگر همچنان اعتراض داشته باشن این بار به هیات تجدید نظر میره و دیگه پروسه یکم طولانی میشه.
و کار سیستم ثبت همه ی این مراحلی هست که عرض کردم. امیدوارم به دردتون بخوره دوستان.
یک سری کارهای دیگه هم هست که من هنوز وارد نشدم. انشالله خود شما عزیزان زودتر شروع بکار می کنید و جلوتر از من یاد میگیرید.
فقط کتاب قانون مالیات رو تا جایی که. میتونید وقت بزارید و بخونید که خییییلی به کار میاد.
نویسنده: انتظار (مشاهده)
نویسنده: سارا 66 (مشاهده)
اعتراف میکنم یکم سرم که شلوغ میشه و نمیتونم گوشی بگیرم دستم دلتنگ سایت میشم
در جواب زهره جان که پرسیده بودی روز اول چطور بود برخورد همکاران باید بگم که توی دو روزی که اداره کل بودیم بیشتر تحویلمون گرفتن
خب البته باید هم اینطوری می بود .
و اما روزی که با حکممون به اداره محل خدمت رفتیم سه تا خانم و ی آقا بودیم و بسیااار تابلو بود که تازه واردیم و هر کی می اومد ما رو میدید میپرسید همکاران جدید هستند ؟؟!!!!!
اولش تبریک و خوش آمد بود و معرفی ما به بقیه همکاران و در نهایت یکم که راحت می شدیم باهاشون، می گفتن جالبه نمی دونستیم دارایی خانم هم برمیدارن !!!
بعد هم ما رو فرستادن زیر دست ممیز ، که خداروشکر ممیز من آقای بسیاااااار محترم و کاربلد و مهربون و البته جدی هستن که من نرسیده از جاشون بلند شدن و به من گفتن پشت سیستم بشینم که این خیییلی اعتماد به نفس بهم داد . به من گفتن سعی کن با دقت همه چیو به خاطر بسپاری و جسارت داشته باشی .
البته در غیاب ایشون ، همکار بغل دستی به من گفتن که خیلی شانس آوردی و زیر دست ایشون اگر از فرصت استفاده کنی استادی میشی برا خودت .
خلاصه اینکه خبری از گل و شیرینی نبود ولی برخورد همکاران خیییلی خوب بود .
انشالله شما هم توی بخشی بیفتید که بهترین باشه براتون
نویسنده: مرتضی (مشاهده)
دوستان شروع کاربلافاصله اس
بعداینکه حکمتونوبریداداره کل میریدپیش مدیرکل
اونم چندتاسوال ازتون میپرسه بعدمیریددبیرخونه
اونجابهتون چندتابرگه میدن
1.سوگندنامه که امضا میکنین
2.فرم اطلاعات فردی که پر میکنین
3.فرم تعهدمحضری که میرین تعهد میدید5سال بمونین
4.یه برگه کوچولوکه تواون تاریخ شروع به کارتونو مشخص میکنین که البته بگم خودشون میگن همین فردا. …
بعد به همراه اون دوتابرگه آزمایش وسوءپیشینه تحویلشون میدید
ازتون یه سری مدارک میخان
1.اصل وکپی ازتمام صفحات شناسنامه خودتون وافرادتحت تکفل
2.اصل وکپی کارت ملی خودتون وافرادتحت تکفل
3.مدرک تحصیلی
4.عکس پرسنلی
نویسنده: زهره (مشاهده)
آنچه هست تنها چرخش و واچرخش جوهر و تجربه هاست.
هر لحظه زندگی, نقطه ی آغازی است.
اینک, این لحظه, اکنون و اینجا, برای من نقطه آغازی است.
سوم اسفند… روزی که تمام این یک سال و نیم انتظار رو با رویا بافی اون سر کرده بودم… روز شروع به کارم
ساعت 5.5 صبح با شوق بی حدی از خواب بیدار شدم, بعد از نماز یه عالمه خداروشکر کردم که دیدن همچین روزی رو نصیبم کرد…
حدود 7.20 بود که بالاخره دل از آینه کندم و رفتم به سمت اداره…
چند دقیقه بعد که رسیدم رو به روی اداره فکر میکنم بعد از نگاه زلیخا به یوسف عاشقانه ترین نگاه تاریخ بود…
رویاهام رو به روی چشمام میرقصیدن…
مثل اینکه همه خبر داشتن که قراره کارمندهای جدید از راه برسن, با استقبال چند نفر از همکارای خانم رو به رو شدیم که اولین سوال همگی پرسیدن تاریخ تولد بود و میگفتن با این حساب کوچکترین کارمند اداره به حساب میام و همه میتونن بهم زور بگن… دروغ چرا یکم ترسیدم…
مسئول دفتر مدیرمون گفتن که جلسه دارن و باید منتظر بمونیم…
و باز هم انتظار… انگار دقیقه ها و ساعت های آخر کندتر از همیشه میگذشت…
همه ی ذهنم درگیر این موضوع بود که کدوم قسمت مشغول به کار میشم, شرکت ها و ارزش افزوده تمام رویای من بود این مدت…
توی این فاصله پرسیدم بر چه اساسی انتخاب میکنن کدوم قسمت مشغول بشیم؟ گفتن مدیر خودشون حین معارفه تشخیص میدن مناسب کدوم قسمت هستید…
بالاخره یک ربع به یازده بود که مسئول دفتر مدیرمون مارو صدا زدن…
قلبم تندتر از همیشه میزد, سعی میکردم با عمیق نفس کشیدن آرامش خودم رو حفظ کنم, محکم قدم هامو برمیداشتم و به خودم میگفتم اینجا نه آشنایی داری و نه پارتی, پس تمام تلاشت رو از اولین لحظه ها داشته باش چه رفتار و چه گفتار…
اون لحظه تمام خواسته من جلب رضایت مدیر بود…
( اداره ما 3 رئیس امور داره که مربوط به قسمت های مختلف هستن… )
وقتی درب اتاق باز شد مدیرمون حضور داشتن و یکی از رئیس امورها…
به احتراممون ایستادن و سلام و خوش آمد گفتن, خیلی گرم و پرانرژی سلام و احوالپرسی کردم و بعد از معرفی خودشون شروع کردن به صحبت های لازم…
از هر فرصتی استفاده میکردم که توی بحث شرکت داشته باشم, چنان با اعتماد بنفس که انگار من هم در مقام مدیر بودم…
بعد از حدودا 45 دقیقه جلسه تمام شد و اجاره رفتن دادن, وقتی که ایستادم گفتم خوشحالم از اینکه این فرصت رو دارم که توانایی های خودم رو در راستای سازمان به کار بگیرم, امیدوارم که کارمند خوبی واستون باشم و بتونم رضایتتون رو جلب کنم تشکر از اینکه وقتتون رو دراختیار ما قرار دادید…
وقتی از اتاق خارج شدم نفسم رو خارج کردم و دستم رو روی قلبم گذاشتم که داشت از جا کنده میشد…
اما از خودم راضی بودم و بهترین زهره ی خودم رو نمایش داده بودم…
لحظه های پایانی انتظارم بود برای اینکه ببینم کجا قراره مشغول بشم…
چند دقیقه بعد آقایی با صدای رسا گفتن برای شرکت ها ( قلبم داشت از جا کنده میشد میگفتم خدایا من باشم ) خانم فلانی…
اوه… من نبودم… فامیل همکارم رو صدا زدن…
به خدا تمنا میکردم که ارزش افزوده رو از دست ندم, همکارم رو به آغوش گرفتم و واسش آرزوی موفقیت کردم و از صمیم قلبم واسش خوشحال بودم که جای خوبی انتخاب شده…
رئیس اموری که برای جلسه حضور داشتن از من خواستن که همراهشون به اتاقشون برم…
گفتن من از مدیر خواستم که شما کارمند من باشید, با شوق گفتم برای ارزش افزوده؟!
گفتن نه ارزش افزوده برای قسمت من نیست اگر که ارزش افزوده برید از کد من خارج میشید و رئیس امورتون کسی دیگه هستش, اما دوست دارم اینجا باشید واستون خیلی برنامه ها دارم…
دروغ چرا اون لحظه خودم رو لعنت کردم که انقدر وراجی کردم اتاق مدیر…
اما وقتی دیدن شوق جلسه دیگه توی صورتم نیست گفتن میخواید برید هر دو قسمت رو ببینید و بعد انتخاب کنید, با خوشحالی گفتم امکانش هست؟؟؟ گفتن برید ببینید…
با شوق پله هارو بالا میرفتم به سمت ارزش افزوده…
نمیدونم اون لحظه چه حالی شده بودم انگار اومده بودم خرید بعد از سلام و احوالپرسی و معرفی خودم به رئیس گروه ارزش افزوده گفتم اینجارو بهتره انتخاب کنم یا که فلان جا؟
با تعجب پرسیدن انتخاب؟
منم گفتم بله آقای فلانی گفتن هر دو قسمت رو ببینم انتخابم رو بگم…
با تعجب دوبار پرسیدن خود آقای فلانی گفتن؟؟؟
منم از دنیا بی خبر گفتم بله…
گفتن والا خوب شانسی دارید من بعد از 20 سال سابقه هنوز نمیتونم بگم میخوام کجا باشم…
خلاصه بعد از چند دقیقه صحبت تصمیم رو گرفتم برای ارزش افزوده…
با ذوق رفتم سمت اتاق رئیس امور دیدم آقایی کنارشون ایستادن, آقای رئیس امور گفتن ایشون دوست دارن بیان ارزش افزوده, منم از همه جا بی خبر فکر میکردم مسئول ارزش افزوده هستن با شووووق گفتم قول میدم کارمند خوبی واستون باشم…
خلاصه این جمله ی من هماناااا فریاد اون آقا همانااا…
چنان فریادی به سرم زدن که در عمرم کسی اینجوری باهام صحبت نکرده بود و دستشون رو کشیدن سمت درب و از اتاق گفتن بیرون باشم و گفتن مگه دست شماست کجا میخوام باشم نمیخوام باشم مگه خونه خاله است؟!
خود آقای رئیس امور و دو تا از آقایونی که کارمند اداره بودن هم متعجب شده بودن از این برخورد…
کنار درب ایستادم اما به اندازه ای دلم شکسته بود که اشکام بی اختیار میریخت…
رئیس امور رو میدیدم که داشتن میگفتن برخورد درستی نداشتن, همکارایی که داخل اتاق بودن اومدن دلداری بدن اما هر چی بیشتر میگفتن اشکای من هم بیشتر میشد…
آقای رئیس امور مشخص بود خیلی ناراحت شدن…
اومدن راهنمایی کردن سمت روشویی گفتن یه آبی به دست و روم بزنم…
وقتی جلوی آینه خودم رو دیدم زار زار گریه کردم و گفتم اوووون همه عشق به همچین اداره ای؟! روز اول و همچین برخوردی؟!
تمام رویاهام آوار شده بود روی سرم…
انرژی که هیچی دیگه حتی نای حرف زدن نداشتم…
فکر کنم نیم ساعتی رو داشتم اونجا گریه میکردم بعد برگشتم اتاق رئیس گروه…
با نهایت مظلومیت گفتم چشم هر کجا شما بگید مشغول میشم…
که گفتن نه, دیگه خودم نمیخوام اینجا باشید میبرمتون ارزش افزوده و گفتن خودشون هم از این برخورد خیلی ناراحت شدن…
خلاصه من رو همراهی کرد به سمت اتاق رئیس اموری که مربوط به قسمت ارزش افزوده بودن و رئیس گروه مربوطه رو هم صدا زدن و گفتن ایشون(یعنی من) نیروی سفارشی من هستش دست شما میسپارمش هواشو داشته باشید…
لحظه ای هم که از درب اتاق بیرون میرفتن باز با تاکید گفتن سفارشی من هستشا…
اما دیگه فایده نداشت ذوقم کور شده بود… وقتی رئیس امور خودم باهام صحبت میکرد حتی انرژی صحبت کردن نداشتم…
اون لحظه همه اش خاطرم صحبت یه سری دوستان رو به یاد میاورد که از جو ادارات میگفتن و مطمئن بودن به زودی شوقم از بین میره…
به خودم میگفتم حق باهاشون بود, من سراب ساخته بودم واسه ی خودم…
خلاصه چون پنج شنبه بود زودتر تعطیل شدیم و از لحظه ای که نشستم داخل ماشین شروع کردم به گریه کردن…
روز شنبه و یکشنبه رو رفتم سرکار, میگفتم روزای خوبمو میسازم اما قلبا ناراحت بودم…
تا اینکه سومین همکارمون هم اومدن و مارو هم صدا زدن که مدیر میخوان مارو هم ببینین…
صحبت مدیر با اخلاق و رفتار شروع شد و گفتن هر اتفاقی که اینجا بیفته من ازش باخبر میشم, نحوه برخوردتون با مودی, همکارا… یک آن لبخندی رو زدن و به من نگاه کردن و گفتن جریان شما هم به گوش من رسید…
وای اون لبخند انگار قلبمو دوباره زنده کرد, گفتم نه مثل اینکه مدیر واسه کارمنداش خیلی ارزش قائل هستن و اینجوریا هم که فکر میکردم هر کی به هر کی نیست… خلاصه فقط بگم زززززنده شدم…
بعد هم که گفتن توصیه هایی که روز معارفه به شما داشتیم رو به همکارتون بگید, من هم که با جان و دل صحبت هاشون رو به حافظه سپرده بودم رو عنوان کردم و میدیدم مدیر لبخند رضایت رو دارن و به نشانه تایید سرشون رو تکون میدن…
تا پایان هفته با تمام انرژی کار میکردم و هر روز به یه دلیلی تشویق میشدم, تا دیروز که رئیس امور مهرربونه اومدن و از رئیس گروهم پرسیدن از نیروی جدیدی که بهتون دادم راضی هستید؟ رئیس گروهمون هم گفتن عاااالی… نیروی فعال و کاری هستش و خندیدن گفتن همه مودی هارو کشونده اداره…
که بعد رئیس امور مهربونه گفتن اما اومدم ببرمشون, که رئیس گروهمون گفتن نه نمیدیمشون…
منم که این صحبت هارو میشنیدم قند توی دلم آب میشد…
راز موفقیت این یک هفته رو هم کلمه ی “چشم” میدونم… رئیس گروهم هر کاری رو که بگن میگم چشم, فرقی هم نمیکنه کارم ساعت 2.5 تمام بشه, 3 تمام بشه, 5 تمام بشه, میمونم که روز بعد اون پرونده روی میز من باقی نمونده باشه…
با عشق کار میکنم, وااااقعا شغلم رو دوست دارم…
خداروشکر میکنم بابت همه ی نعمت هایی که به من داده…
اما تازه اینجا واسه من نقطه شروعه…
نویسنده: سامان (مشاهده)
لازم به توضیح که بعد از تحقیقات محلی دعوت میشین برا مصاحبه بعد منتظر نتایج مصاحبه میشین بعد از قبولی زنگ میرنن برای کلاس توجیهی ، کلاس توجیهی اخرین مرحله است که استان اذربایجان شرقی اواخر خرداد این کلاس رو برامون گذاشت
امروز هم که زنگ زدن برای شروع به کار.
هر استان بعد از اتمام همه این مراحل حق شروع به کار داره و قانون نیست که همه استان ها باهم شروع به کار بزنن
نکته دیگه تلفن به کاروتامین بی فایدس هسته گزینش مربوط میشه به مدیریت درمان استان خودتون حتما از مدیریت درمان استان پیگیر کارتون باشید و ولاغیر
موفق و پیروز باشید
نویسنده: دارویار فارس (مشاهده)
رفتم امور اداری تا خودمو معرفی کردم خوش آمد گفتن و یه سری چیزا رو ازم گرفتن اسکن کردن.
رفتیم پیش رئیس که رفتارعالی و خوش رو.
بعد منو برد به دکتر داروساز معرفی کرد.
تو داروخونه ۲ تا همکار با سابقه ۲۵ سال دارم که با حوصله خیلی چیزا رو بهم یاد دادن.
دقت بالایی میخواد.
کار سختی نیست.
فقط دقت و هوش داشته باشی راحتی.
کار تمیزیه.
حس خوبی داشتم محل کارم.
الکی از خودتون توقع بیجا نداشته باشین که در مدت کوتاهی همه چیزو حفظ بشین. زمان میبره و خود همکارا میدونن.
البته بستگی به جو و شرایط محیط کار هم داره که تا الان ما رفاقتی رفتیم جلو.
کار سحتی نیست اصلا اما مسئولیت داره.
ما چون قراردادی هستیم باید تایممون کامل باشه.
گفتن از ۷ صبح بیا تا ۱۴:۲۰
که تایمت پر بشه.
درمانگاه تا ۵ بازه
که اونم بعدا شیفت بندی میشه که یک نفر بمونه تا ۵
نهایت یک یا دو روز تا اون تایم میمونیم.
که شامل اضافه کار میشه.
تنها سوال حقوقه که به محض اطلاع میگم بهتون
نویسنده: فرشته (مشاهده)
نویسنده: عاشق وطن (مشاهده)
سلام،منشی اهوازم،امروز ساعت ده پیام دادند و رفتم بیمارستان،منشی عمومی هستیم تا این یک ماه،خیلی محترمانه وخوش برخورد بودند،نشستم چند ساعت چیزهایی بهم یاد دادند.ساعت دو و ربع دیگه تمام واومدم خونه.شکرخدا کارسختی نیست.به همین راحتی اولین روز کاری تمام شد،تمام بدبختی ها ونگرانی ها تمام شد،بعد از ده سال تلاش وسختی کارم حل شد،الهی شکر،هزاران بار شکر.برای موفقیت تمام شما جوانان وطنم دعا می کنم،زنده باد ایران#عشق من وطن
تجربیات شروع به کار آموزش و پرورش
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام آموزش و پرورش گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: مهرداد ادبیات (مشاهده)
دوستانی که مهر امسال شروع کارتون هست:
صبح اولین روز کاری تون(صبح شنبه ۲ مهر) قبل از رفتن ب محل کار، روزتون و شغل جدید تون رو با وضو و صدقه آغاز کنید. ( تاکید میکنم صدقه فراموش نشه.)
سعی کنید از همون روز اول ریلکس برخورد کنید هم با همکاران هم با دانش آموزان.( انگار قبلا تدریس داشتین)
بهتره روز اول رو اختصاص بدین ب آشنایی و گپ و گفت با دانش آموزان (مبحث گفتگو بی ربط ب درس و مشق نباشه)
حرمت بین خودتون، همکاران تون و نیز دانش آموزان رو از روز اول حفظ کنید و خیلی با دانش آموزان راحت نباشید (کمی سخت گیری لازمه تا دانش آموزان ازتون حساب ببرن)
دوستانی که دبیری هستید (پایه هفتم تا دوازدهم) کار شما یه کمی مشکل تر هست نسبت ب آموزگاران. چون دانش آموزان بالغ شدن و اطاعت پذیری شون مثل بچه دبستانی ها نیست. ( معمولا بعضیاشون کم حوصله هستن و زیاد غر میزنن). البته شرایط موجود و حاکم بر جامعه یکی از دلایلش هست. راهکار: با طمأنینه، حفظ خونسردی و رعایت تمام وکمال ادب باهاشون رفتار کنید و در مواقعی که از کنترل شما خارج هست با مدیر،معاون و یا مشاور مدرسه موضوع رو در میون بزارید.
انشاالله ب امید خدا مهر امسال یه فصل جدید و پربرکت تو زندگی همه تون باشه و در این راه همیشه خوش بدرخشید
و برای دوستانی هم که امسال از قافله جا موندن آرزوی سلامتی و توفیق در آزمون بعدی و عاقبت بخیری رو دارم
باشد که لطف بی حد خدا شامل حال همه دوستان تلاش گر باشه انشاالله. الهی آمین
نویسنده: سپیده 1401 (مشاهده)
سلام بچه ها
امیدوارم حال همگی خوب باشه
منم اولین روز معلم بودن رو تجربه کردم
پایه ششم هستم و بچه ها خیلی شیطون
روز اول سخت نگرفتم درس هم ندادم
بیشتر اشنایی و توزیع کتاب و بازی و یه دونه تکلیف ریاضی از سال قبل
حس خوشحالیه توام با استرس
استرس اینکه چه روش تدریسی داشته باشی و همینطور وسایل لازم برای ازمایشهارو چجور باید تهیه کرد
و اینکه دو درس کار و فناوری که عملیه بازم یرای تهیه امکانات و وسایل یکمی نگرانم
حالا باز هم معلمای پایه ششم هستن از اونا هم کمک میگیرم ولی در کل یجوری ام کلی اضطراب کارایی رو دارم ک قراره خارج از کلاس انجام شه
ازمایش. کارو فناوری و...
تجربیات شروع به کار قوه قضاییه
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام قوه قضاییه گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: حسین (مشاهده)
اگر چیزی رو توی ذهنتون خیلی بزرگش کنید، باعث میشه ازش بترسید و همون ترس باعث میشه اعتماد به نفستون بیاد پایین و خودتون رو ببازید و خودتون رو در حد اون چیز ندونید و از یادگیریش ناامید بشید. در صورتی که اون چیز خیلی ساده بوده و فقط شما توی ذهنتون بزرگش کرده بودید.
خانم ها توی رانندگی خیلی با دقت و قانونمند هستن اما چون توی خیابون مرد ها به رانندگیشون نگاه میکنن و میخندن، باعث میشه خودشون رو ببازن و خودشون رو کم فرض کنن. همین باعث میشه دست و پاشون رو گم کنن. در صورتی که رانندگی درست رو خانم ها انجام میدن، نه اون مردهایی که به قانون و رانندگی درست و فرهنگ رانندگی پایبند نیستن و به رانندگی بقیه میخندن.
نهایت کار شما و عمده کار شما، کار با سامانه “سَمپ” که شبیه یه وب سایت هست، هستش. همه جاشو هم نیاز نیست بلد باشید. فقط قسمت های محدود و خاصیشو باهاش کار دارید. حتما دیدید که وقتی توی اغلب سایت ها میرید، سمت راست یه منو هست که اگر روی هر قسمتش کلیک کنید، یه صفحه جدید باز میشه.
سامانه سمپ هم شبیه همینه و چیز خاصی نداره. و به کار با همه قسمتهاش نیاز پیدا نمیکنید.
به ندرت به کار با ورد و اکسل، اونم در حد (خیلی ساده) نیاز پیدا میکنید که شاید توی دو دقیقه اگر کسی بهتون توضیح بده متوجهش میشید. گرفتن اسکن و پرینت و کپی هم هست که اونم توی پنج دقیقه یاد میگیرید.
بقیشم روشن خاموش کردن کامپیوتره. همین
در مورد سرعت عمل هم نگران نباشید، یه هفته که با منو ها و پر کردن کادر های مربوطه کارکنید، چشم بسته ازشون استفاده میکنید و سرعتتون خیلی زیاد میشه. تایپ هم خیلی نیاز ندارید سریع تایپ کنید. چیز زیادی هم برای تایپ به اون صورت که توی ذهنتون هست وجود نداره.
اصلا نگران نباشید. ان شاءالله ظرف چند روز انقدر تند بشید که از کار لذت ببرید. در ضمن روز های اول کسی توقع زیادی از شما نداره و درک میکنن چند روزی زمان نیاز دارید تا دستتون تند بشه.
توی مجتمعِ شما یه مسئول آی تی هست که تقریبا هر روز کامپیوتر ها رو چک میکنه. اگر هر جایی مشکل داشتید، وظیفه ایشون هست که بهتون کمک کنه.
هیچوقت هم از سوال پرسیدن نترسید. اول کلی فکر کنید و وقتی به نتیجه نرسیدید، اونوقت از کسی سوال بپرسید. سوالتونم در جمع و با صدای بلند نپرسید و سعی کنید طوری بپرسید که فقط اون طرفی که ازش جواب میخواید بشنوه؛ چون اگر توی جمع بلند سوال بپرسید، یه ذهنیتی بین همکاراتون پیش میاد که ادم کاربلدی نیستید و دور از جون دست و پا چلفتی هستید.
هیچوقت بدون اینکه سوال بپرسید کاری رو که نمیدونید چیه انجام ندید، چون عواقبش بده. هر وقت بین دو راهی سوال پرسیدن و انجام کاری بدون اطلاع داشتن گیر کردید، حتما سوال پرسیدن رو انتخاب کنید.
به خودتون و توانایی هاتون ایمان داشته باشید. من مطمئنم که از پسش به راحتی بر میاید ان شاءالله
نویسنده: حسین (مشاهده)
دوم حواس جمع در خصوص محافظت از مهر دفتر که ارباب رجوع برای سوء استفاده برش ندارن؛ حواس جمع در خصوص اینکه وقتی وکیل یا کارشناس، پرونده رو ازتون میگیره و مطالعه میکنه، به برگه ها چیزی اضافه نکنه یا چیزی بر نداره؛ چون کل مجتمع و راه رو ها دوربین داره اما خود دفتر دوربین نداره و وکیل و کارشناس هم معمولا داخل خود دفتر پرونده رو مطالعه میکنه. (هنوز کسی بهم جواب درست نداده که چرا راه رو ها دوربین داره اما خود دفتر دوربین نداره ) اگر خدای نکرده مشکلی پیش بیاد، ثابت کردن اینکه شما مقصر نبودید کار خیلی سختیه. (مهر دفتر رو هر روز اخر ساعت باید به مدیر دفتر تحویل بدیم.)
ساعت ورود و خروج خیلی مهمه. مدیر دفتر حواسش به رفتار و کاراتون هست (البته من حس کردم در روز اول دوم اینطوریه)
وقتی از سیستم برگی رو پرینت میگیرید، امضاتون روی برگه ها چاپ میشه. (اولش ازتون نمونه امضا میگیرن و داخل سیستم وارد میکنن. سعی کنید زیر نمونه امضاتون اسمتون و فامیلتون رو ننویسید. برای امنیت خودتون بهتره)
ارباب رجوع از اونی که فکر میکردم مظلوم تر و اروم تر هستن. چون میخوان که کارشون راه بیوفته و سمَت شما رو نمیدونن و فکر میکنن مسئولیت بالایی در اونجا دارید، برای همین خیلی مودب مراجعه میکنن.
نظم در رفت و آمد، دقت در کار، حواس جمع. نکته خیلی مهم اینه که زمان خیلی زود میگذره وقتی درگیر کار میشی
اما نیم ساعت-۴۵ دقیقه اخر خیلی دیر میگذره.
حقوق هم بین ۳ و خرده ای تا ۳ و پونصد هست.
بسته به مجرد بودن یا نبودنتون و غیره.
البته در لایحه اداری استخدامی جدید اینو لحاظ کردن که ضریب حقوق کارمندان دادگاه و دادسرا که در صف مشغول به کار هستن با ضریب ۱/۱ محاسبه بشه. این یعنی متصدی صف حقوقش ۱۰ درصد بیشتر از متصدی ستاد (مثل کارمندای دادگستری کل) بشه.
واقعا منصفانه هست. ان شاءالله که تصویب بشه.
در ضمن وقتی که مشغول به کار میشید، تازه متوجه میشید که چقدر باید از وقت ازادتون لذت میبردید و به کارهاتون میرسیدید. چون به محض شروع به کار، یه حس در بند بودن و وقت نداشتن برای سایر کارها بهتون دست میده.
در کل حس خوبی داره وقتی که نتیجه زحمتاتون رو میگیرید و یه جای معتبر مشغول میشید. من قبلا کارمند شرکت خصوصی بودم و از اینکه برای یه شخص خاص کار میکردم و برای دیگران وقتمو هدر میدادم حس خوبی نداشتم. وقتی جزء جامعه کارمندی کشور میشید این حس هدر دادن وقت و ایندتون خیلی کمتر میشه.
اگر در مورد جزئیات کار خواستید بدونید بگید تا بیشتر بگم خدمتتون. ان شاءالله به زودی شما هم مشغول بشید.
نویسنده: ماشین نویس کرد (مشاهده)
قرار بود اول روز کاری رو براتون توصیف کنم.
من و دوستم صبح ساعت 7:30 دادگستری شهرستان … بودیم. از مسئول خدمات تا مدیر دفتر هر کسی که ما رو می دید بسیار بسیار خوشحال بود.
بسیار بسیار برخورد خوبی با ما داشتند.
ابلاغ هامون سیستمی ارسال شده بود. یک نسخه کپی رو تحویل ما دادند. توی ابلاغ اکیداً قید کرده که صدور حکم ریالی منوط به ارائه ی مهارت های هفتگانه می باشد.
در ضمن اثر انگشت ما رو وارد سامانه کردند.
امروز رئیس دادگستری نبودند و ما هم در دفتر ریاست منتظر ماندیم و مسئول دفتر مقداری راجع به سامانه راهکار، مرخصی ها و غیره توضیح دادند.
یک نکته اینکه حتماً بایستی رئیس حضور داشته باشه که ابلاغ داخلی را بهمون بدهند.
اگر توضیحی نیاز باشد در خدمتم.
نویسنده: احمد قدیم (مشاهده)
امروز ب لطف خدا اولین روز کاریم بود. از اول قرار داشتیم ک همه چیز رو بگیم.
صبح یک جلسه کوتاه با رئیس و خوش آمد گویی از طرف ایشون و کمی نصیحت و ..
بعد رفتیم کارگزینی و مشخصات خود رو پر کردیم و با دستور دادستانی تقسیم شدیم . من اولش قرار بود شعبه اول بازپرسی بیفتم ولی نهایتا ابلاغم برای قسمت اجرای احکام خورد.
حجم پرونده ها بسیار زیاده و امکان موندن تا غروب گاها زیاده ولی گویا اضافه کار محسوب نمیشه.
اصلا مشخص نیست کدوم قسمت مشغول بشید . از سایر دوستان جاهای مختلفی مثل شعبه دادیاری . بازپرسی. بایگانی و .. هم افتادن و جا ب جایی زیاده تو مجموعه.
امکانات خاصی نداره و حتی پول چایی رو هم کارمندا حساب میکنن
همه پیمانی ها بیمه تامین اجتماعی میشن و اگر سابقه دارن بهش اضافه میشه
حکم ریالی فعلا خبری نیست
برای داشتن کارت پرسنلی باید درخواست مکتوب بدی تا طی مراحلی بره تهران و کارت صادر بشه
جو خوبه و سایر کارمندا برخوردشون مناسبه و تبریک میگن.
ساعت ورود 7.30 ولی این فرجه رو داری که تا 7.45 خودت رو برسونی ولی اگر 7.46 دقیقه بشه ، 16 دقیقه تاخیر میخوری و اون یک ربع هم میاد روش
ساعت خروج 2.15 هستش ولی این امکان وجود داره که از 2 خارج بشی. هر دقیقه قبل از ساعت 2 خارج بشی ، اون 15 دقیقه هم بهش اضافه میشه و تعجیل در خروجی
اثر انگشتتون رو ثبت میکنن و باید ورود و خروج انگشت بزنین.
شهرستان ها هیچ خبری از جذب ها نداشتن و ندارن.
هدف هممون خدمته . جاش مهم نیست. امیدوارم سریعا همه خدمتگزاری کنیم. خییلی زود
امیدوارم تصویر سازی ذهنی خوبی براتون کرده باشم.
سوالی هست در خدمتم
نویسنده: به چالش بکشید (مشاهده)
سلام
امروز روز اول کاری بود آقای مدیر بسیار متین و کاربلدن و چندین بار آمدم سرکشی و صحبت کردیم از سوابق کاری
هنوز تصمیم نگرفتن کدام قسمت شروع به کار کنیم تا فردا چی پیش بیاد هم دادسرا نیرو میخواد هم دادگاه
من هر جا برم نهایت تلاشم رو میکنم
برخلاف تصور قبلیم محیط تمیز و مجهز و نو هست مخصوصاً میز و صندلی ها
امروز با وجود سختی راه رفت و برگشت روز جدیدی بود با شکل کارمندی
الهی بعد سختی ها آسانی هم ببینیم
نویسنده: محمد (مشاهده)
باسلام.
امروز اولین روز کاری من بود خواستم تجربیاتمو بگم.
محیط کاملا دوستانه است و جو خیلی صمیمی و دوستانه ای بین همکاران برقرار است از رئیس کل تا تمام کارمندان.
اصلا نگران نباشید.
یه تشکر ویژه هم از اقای رئیسی میکنم که پیگیر ما بودن و پشت مارو خالی نکردن و همچنین ادمین ها و تمامی دست اندر کاران سایت عزیز ایران استخدام
ارزوی موفقیت برای همه دوستان.
نویسنده: ماشین نویس کرد (مشاهده)
با سلام خدمت دوستان گرامی.
قرار بود اول روز کاری رو براتون توصیف کنم.
من و دوستم صبح ساعت 7:30 دادگستری شهرستان … بودیم. از مسئول خدمات تا مدیر دفتر هر کسی که ما رو می دید بسیار بسیار خوشحال بود.
بسیار بسیار برخورد خوبی با ما داشتند.
ابلاغ هامون سیستمی ارسال شده بود. یک نسخه کپی رو تحویل ما دادند. توی ابلاغ اکیداً قید کرده که صدور حکم ریالی منوط به ارائه ی مهارت های هفتگانه می باشد.
در ضمن اثر انگشت ما رو وارد سامانه کردند.
امروز رئیس دادگستری نبودند و ما هم در دفتر ریاست منتظر ماندیم و مسئول دفتر مقداری راجع به سامانه راهکار، مرخصی ها و غیره توضیح دادند.
یک نکته اینکه حتماً بایستی رئیس حضور داشته باشه که ابلاغ داخلی را بهمون بدهند.
اگر توضیحی نیاز باشد در خدمتم.
نویسنده: احمد قدیم (مشاهده)
سلام به همگی.
امروز ب لطف خدا اولین روز کاریم بود. از اول قرار داشتیم ک همه چیز رو بگیم.
صبح یک جلسه کوتاه با رئیس و خوش آمد گویی از طرف ایشون و کمی نصیحت و ..
بعد رفتیم کارگزینی و مشخصات خود رو پر کردیم و با دستور دادستانی تقسیم شدیم . من اولش قرار بود شعبه اول بازپرسی بیفتم ولی نهایتا ابلاغم برای قسمت اجرای احکام خورد.
حجم پرونده ها بسیار زیاده و امکان موندن تا غروب گاها زیاده ولی گویا اضافه کار محسوب نمیشه.
اصلا مشخص نیست کدوم قسمت مشغول بشید . از سایر دوستان جاهای مختلفی مثل شعبه دادیاری . بازپرسی. بایگانی و .. هم افتادن و جا ب جایی زیاده تو مجموعه.
امکانات خاصی نداره و حتی پول چایی رو هم کارمندا حساب میکنن
همه پیمانی ها بیمه تامین اجتماعی میشن و اگر سابقه دارن بهش اضافه میشه
حکم ریالی فعلا خبری نیست
برای داشتن کارت پرسنلی باید درخواست مکتوب بدی تا طی مراحلی بره تهران و کارت صادر بشه
جو خوبه و سایر کارمندا برخوردشون مناسبه و تبریک میگن.
ساعت ورود 7.30 ولی این فرجه رو داری که تا 7.45 خودت رو برسونی ولی اگر 7.46 دقیقه بشه ، 16 دقیقه تاخیر میخوری و اون یک ربع هم میاد روش
ساعت خروج 2.15 هستش ولی این امکان وجود داره که از 2 خارج بشی. هر دقیقه قبل از ساعت 2 خارج بشی ، اون 15 دقیقه هم بهش اضافه میشه و تعجیل در خروجی
اثر انگشتتون رو ثبت میکنن و باید ورود و خروج انگشت بزنین.
شهرستان ها هیچ خبری از جذب ها نداشتن و ندارن.
هدف هممون خدمته . جاش مهم نیست. امیدوارم سریعا همه خدمتگزاری کنیم. خییلی زود
امیدوارم تصویر سازی ذهنی خوبی براتون کرده باشم.
سوالی هست در خدمتم
تجربیات شروع به کار دیوان محاسبات
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام دیوان محاسبات گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: علی (مشاهده)
سلام بر دوستان مجازی مالیاتی (حیف که این دوستی چندماهم باهاتون، در حد ارتباط مجازی تو این پیج باقی موند و به مرحله همکار شدن تو مالیاتی نرسید).
انگار اینجا هم مثل پیج دیوان، اکثر دوستانی که زودتر دعوت بکار شدن، رفتن و پشت سرشون را هم دیگه نگاه نکردن و دوستان را فراموش کردن خیلی زود.
من از روز شنبه بصورت غیررسمی و از امروز بصورت رسمی کارم را تو دیوان محاسبات شروع کردم. اما برخلاف آنچه تصور میکردم و پیش بینی کرده بودم، روز اول کاری، برعکس روز اول مدرسه یا دانشگاه یا سربازی، اصلا چیز خاص و بیاد ماندنی و خاطره انگیزی نبود برام. ی روز کاملا عادی. شایدم بخاطر جو رسمیِ خاص و سنگین دیوان بود که ماشااله همهٔ دیوانیها، از نگهبان دمِ درب تا آبدارچی و همه کارمندان و حسابرسان و معاونان و مدیران، همگی تحت تاثیر ارباب رجوعان، رفتاری مدیرانه و با ژست و پرستیژ خاص، دارند و هر کسی خودش را ی مدیر میدونه و رفتار میکنه؛ و کارمندان جدید هم از همون ابتدا، بسانِ قطره ای در این دریا و سیستم غرق میشن و همرنگ جماعت میشن.
تو مکالمات و صحبتهایی که با مدیر و همکارانم داشتم، بهشون گفتم برعکس سایر دوستان که تمایل داشتن زودتر دعوت بکار بشن، من دعا میکردم نیمه اسفند دعوت بکار بشم. و وقتی مدیر و همکاران، علتش را پرسیدن، خیلی نرم! گفتم آخه میخاستم برا کنکور دکترا که تو اسفنده بخونم. با گفتن این حرف، منتطر بودم بشدت با مخالفت مدیر برا ادامه تحصیل، اونم تو مقطع دکترا، مواجه بشم. اما خوشبختانه برعکس تصور من، مدیرمون خیلی استقبال کردن از ادامه تحصیلم و بهم گفتن چون کار تفریغ بودجه، تازه تموم شده و فعلا کار خاصی نداریم، تو این چند روز بهت مسئولیتی نمیدم و با خیال راحت، کتابهاتو بیار همینجا و در طول روز مطالعه کن. جالبش اینجا بود که مدیرمون انگاری یجورایی ذهن پدر و مادر و خواهر و خودم را خوند و بهم گفت حسابرس ستاد مرکزی دیوان که هستی، خونه و ماشینم که داری، پس حتما بلافاصله بعد از دانشجوی دکترا شدن، میخای با کلی کلاس و غرور، بری خاستگاری ی خانم دندانپزشک. منم بدون اینکه از خودم حرفی بزنم!، به مدیرمون گفتم شما هم دقیقا حرف پدر و مادر و خواهرم! را میزنین، چون اونا هم برام دنبال ی خانمِ دندانپزشک و داروساز و وکیل میگردن. و یجوری رفتار کردم که خودم اصلن تصمیمی برا ازدواج، حتی با ی دختر دندانپزشک، ندارم!!! (بقیش بماند دوستان . مدیرمون هم تو این شرایط، رفتن تو فاز پدرانه، و حامیِ پدر و مادرم دراومدن و شروع کردن به نصیحت که پسر عزیزم، نمیشه که ازدواج نکنی و تک و تنها و بدور از خانواده تو کلانشهر تهران زندگی کنی و از این حرفا. و اینجا بود که آقای مدیر، سورپرایزم کرد و از الان، یکی از همکاران که دخترش دانشجوی دندانپزشکی هست را معرفی کرد بهم و حالا من موندم که چجوری خودم را تو این چندماه فرو کنم تو دل این همکار عزیز و دخترشون!!
اما،
اما،
اما امان از وقتی که میرسم خونه (خونه که چ عرض کنم، زندان. آخه برا منی که 28سال تو ی خونه 310 متری زندگی کردم، ی واحد آپارتمانی زندانه). زندگی تک و تنها و بدور از خانواده و اینکه همه کارهای خونه، از جمله آشپزی و تهیه غذا، را باید شخصا انجام بدم، واقعا سخته؛ و انگار چاره ای جز ازدواج نیست!!!. ی مشکل دیگه ای که فعلا دارم هم اینه که مستأجرمون حاضر نشد واحد آپارتمانیِ پدرم را، پیش از موعد قراردادش که تیرماهه، تخلیه کنه، علیرغم اینکه ما حاضر بودیم همه خسارتش را پرداخت کنیم بهش. برا همین فعلا مجبور شدم تا تیرماه ی واحد دیگه اجاره کنم که بخشی از حقوقم از دستم میره.
برا همه دوستان عزیز آرزوی موفقیت در همه مراحل زندگی را دارم و انشااله که همگی هرچه زودتر خبر شروع بکارتون را اینجا اعلام کنین.
باز هم بهتون سر میزنم دوستان.
تجربیات شروع به کار سازمان امور مالیاتی
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام سازمان امور مالیاتی گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: Niloo (مشاهده)
سلام عزیزان
خاطره ی روز اول کاری
همش استرس داشتم که اتفاق بدی بیوفته و خاطره ی نا خوشایندی برای روز اول کارم داشته باشم
صبح ساعت ۸ اداره بودم خودم رو به رییسمون معرفی کردمبسیار خوش برخورد بودن زنگ زدن به ممیزم. مارو به هم معرفی کردن و خدارو شکر ممیزم خانمی بسیار خوش برخورد و مهربون بودن
ایشون منو به سرممیز معرفی کردن و سایر همکاران
من قسمت خدمات مودیان ارزش افتاده هستم
بعد اومدیم تو اتاق ( همش استرس داشتم میز و سیستم نداشته باشم و آواره باشم ) میز و سیستمم رو نشونم دادن
و همکاران مدام راهنماییم میکردن که برخوردم چطور باشه و … مدام سعی میکردن احساس غربت نکنم .
آی تی هنوز سیستمم رو وصل نکرده و سیستم نداشتم
امروز باید تا ۶ میموندیم …
انقدر جو خوب بود که احساس خستگی نداشتم ( البته اینکه کاری هم نکردم بی تاثیر نبود
خدا روشکر که کار خوبی دارم با تمام مسئولیتهاش و سختیهاش
امیدوارم تموم جوونای مملکتمون کار خوب و مناسب و مرتبط با تحصیلاتشون پیدا کنن
دوستان عزیزی هم که با هم امتحان دادیم و متاسفانه به هر دلیلی کدشون نیومده امیدوارم کدشون زود بیاد و هر چه سریعتر مشغول بشن
ادبیاتم خیلی خوب نبود فقط قصدم این بود برای دوستانی که استرس دارن مثل خودم بگم نگرانی الکی نداشته باشن
موفق و شاد باشین
نویسنده: سینا (مشاهده)
سلام بر همه دوستان، باور کنید این چند روز انقدر سرمون شلوغ بوده برای اسکان و خانه گرفتن که وقت نمیشد به اینجا سربزنیم روز اول کاری ما: زودتر از همه رسیدیم اداره و نشسته بودیم و همکاران که یکی یکی وارد میشدن ما بهشون خیر مقدم می گفتیم
بعد رفتیم پیش ممیز کل که ایشونم فرستادن پیش سرممیز که برامون یکم از مالیات و روال اداره و … توضیح دادن و ما رو معرفی که کردن به ممیز مربوطه، همه همکاران خدا رو شکر خوب بودن، بعد من یه نیم ساعت همینطوری نشستم رو صندلی و به افق های دور دست خیره شدم، بعد ممیز که سرش یکم خلوت شد محل پذیرایی از خودمون و چایی و … رو نشون دادن و گفتن فعلا از خودتون پذیرایی کنید، بعد یکم از روال کار توضیح دادن و چندتا پرونده رو با ارائه توضیحات نشون دادن و بعضی از کارهای مقدماتی رو انجام دادیم، بعد رفتیم ناهار و …
بعد ناهار هم یکم از کارهای سبک و راحت رو انجام دادم و ساعت ۵ گفتم که جناب ممیز بنده دیگه رفتم، گفتن عیبی نداره امروز زودتر برید به کاراتون برسید
فردا هم دوباره قراره بریم اداره کل برای انجام کارهای باقیمونده
یه خبر هم به زهره خانوم بدم که جناب افلاطون رو که گفتین دیگه سر نمیزنه رو هم پیدا کردم
نویسنده: زهره (مشاهده)
نه آغازی هست و نه پایانی,
آنچه هست تنها چرخش و واچرخش جوهر و تجربه هاست.
هر لحظه زندگی, نقطه ی آغازی است.
اینک, این لحظه, اکنون و اینجا, برای من نقطه آغازی است.
سوم اسفند… روزی که تمام این یک سال و نیم انتظار رو با رویا بافی اون سر کرده بودم… روز شروع به کارم
ساعت 5.5 صبح با شوق بی حدی از خواب بیدار شدم, بعد از نماز یه عالمه خداروشکر کردم که دیدن همچین روزی رو نصیبم کرد…
حدود 7.20 بود که بالاخره دل از آینه کندم و رفتم به سمت اداره…
چند دقیقه بعد که رسیدم رو به روی اداره فکر میکنم بعد از نگاه زلیخا به یوسف عاشقانه ترین نگاه تاریخ بود…
رویاهام رو به روی چشمام میرقصیدن…
مثل اینکه همه خبر داشتن که قراره کارمندهای جدید از راه برسن, با استقبال چند نفر از همکارای خانم رو به رو شدیم که اولین سوال همگی پرسیدن تاریخ تولد بود و میگفتن با این حساب کوچکترین کارمند اداره به حساب میام و همه میتونن بهم زور بگن… دروغ چرا یکم ترسیدم…
مسئول دفتر مدیرمون گفتن که جلسه دارن و باید منتظر بمونیم…
و باز هم انتظار… انگار دقیقه ها و ساعت های آخر کندتر از همیشه میگذشت…
همه ی ذهنم درگیر این موضوع بود که کدوم قسمت مشغول به کار میشم, شرکت ها و ارزش افزوده تمام رویای من بود این مدت…
توی این فاصله پرسیدم بر چه اساسی انتخاب میکنن کدوم قسمت مشغول بشیم؟ گفتن مدیر خودشون حین معارفه تشخیص میدن مناسب کدوم قسمت هستید…
بالاخره یک ربع به یازده بود که مسئول دفتر مدیرمون مارو صدا زدن…
قلبم تندتر از همیشه میزد, سعی میکردم با عمیق نفس کشیدن آرامش خودم رو حفظ کنم, محکم قدم هامو برمیداشتم و به خودم میگفتم اینجا نه آشنایی داری و نه پارتی, پس تمام تلاشت رو از اولین لحظه ها داشته باش چه رفتار و چه گفتار…
اون لحظه تمام خواسته من جلب رضایت مدیر بود…
( اداره ما 3 رئیس امور داره که مربوط به قسمت های مختلف هستن… )
وقتی درب اتاق باز شد مدیرمون حضور داشتن و یکی از رئیس امورها…
به احتراممون ایستادن و سلام و خوش آمد گفتن, خیلی گرم و پرانرژی سلام و احوالپرسی کردم و بعد از معرفی خودشون شروع کردن به صحبت های لازم…
از هر فرصتی استفاده میکردم که توی بحث شرکت داشته باشم, چنان با اعتماد بنفس که انگار من هم در مقام مدیر بودم…
بعد از حدودا 45 دقیقه جلسه تمام شد و اجاره رفتن دادن, وقتی که ایستادم گفتم خوشحالم از اینکه این فرصت رو دارم که توانایی های خودم رو در راستای سازمان به کار بگیرم, امیدوارم که کارمند خوبی واستون باشم و بتونم رضایتتون رو جلب کنم تشکر از اینکه وقتتون رو دراختیار ما قرار دادید…
وقتی از اتاق خارج شدم نفسم رو خارج کردم و دستم رو روی قلبم گذاشتم که داشت از جا کنده میشد…
اما از خودم راضی بودم و بهترین زهره ی خودم رو نمایش داده بودم…
لحظه های پایانی انتظارم بود برای اینکه ببینم کجا قراره مشغول بشم…
چند دقیقه بعد آقایی با صدای رسا گفتن برای شرکت ها ( قلبم داشت از جا کنده میشد میگفتم خدایا من باشم ) خانم فلانی…
اوه… من نبودم… فامیل همکارم رو صدا زدن…
به خدا تمنا میکردم که ارزش افزوده رو از دست ندم, همکارم رو به آغوش گرفتم و واسش آرزوی موفقیت کردم و از صمیم قلبم واسش خوشحال بودم که جای خوبی انتخاب شده…
رئیس اموری که برای جلسه حضور داشتن از من خواستن که همراهشون به اتاقشون برم…
گفتن من از مدیر خواستم که شما کارمند من باشید, با شوق گفتم برای ارزش افزوده؟!
گفتن نه ارزش افزوده برای قسمت من نیست اگر که ارزش افزوده برید از کد من خارج میشید و رئیس امورتون کسی دیگه هستش, اما دوست دارم اینجا باشید واستون خیلی برنامه ها دارم…
دروغ چرا اون لحظه خودم رو لعنت کردم که انقدر وراجی کردم اتاق مدیر…
اما وقتی دیدن شوق جلسه دیگه توی صورتم نیست گفتن میخواید برید هر دو قسمت رو ببینید و بعد انتخاب کنید, با خوشحالی گفتم امکانش هست؟؟؟ گفتن برید ببینید…
با شوق پله هارو بالا میرفتم به سمت ارزش افزوده…
نمیدونم اون لحظه چه حالی شده بودم انگار اومده بودم خرید بعد از سلام و احوالپرسی و معرفی خودم به رئیس گروه ارزش افزوده گفتم اینجارو بهتره انتخاب کنم یا که فلان جا؟
با تعجب پرسیدن انتخاب؟
منم گفتم بله آقای فلانی گفتن هر دو قسمت رو ببینم انتخابم رو بگم…
با تعجب دوبار پرسیدن خود آقای فلانی گفتن؟؟؟
منم از دنیا بی خبر گفتم بله…
گفتن والا خوب شانسی دارید من بعد از 20 سال سابقه هنوز نمیتونم بگم میخوام کجا باشم…
خلاصه بعد از چند دقیقه صحبت تصمیم رو گرفتم برای ارزش افزوده…
با ذوق رفتم سمت اتاق رئیس امور دیدم آقایی کنارشون ایستادن, آقای رئیس امور گفتن ایشون دوست دارن بیان ارزش افزوده, منم از همه جا بی خبر فکر میکردم مسئول ارزش افزوده هستن با شووووق گفتم قول میدم کارمند خوبی واستون باشم…
خلاصه این جمله ی من هماناااا فریاد اون آقا همانااا…
چنان فریادی به سرم زدن که در عمرم کسی اینجوری باهام صحبت نکرده بود و دستشون رو کشیدن سمت درب و از اتاق گفتن بیرون باشم و گفتن مگه دست شماست کجا میخوام باشم نمیخوام باشم مگه خونه خاله است؟!
خود آقای رئیس امور و دو تا از آقایونی که کارمند اداره بودن هم متعجب شده بودن از این برخورد…
کنار درب ایستادم اما به اندازه ای دلم شکسته بود که اشکام بی اختیار میریخت…
رئیس امور رو میدیدم که داشتن میگفتن برخورد درستی نداشتن, همکارایی که داخل اتاق بودن اومدن دلداری بدن اما هر چی بیشتر میگفتن اشکای من هم بیشتر میشد…
آقای رئیس امور مشخص بود خیلی ناراحت شدن…
اومدن راهنمایی کردن سمت روشویی گفتن یه آبی به دست و روم بزنم…
وقتی جلوی آینه خودم رو دیدم زار زار گریه کردم و گفتم اوووون همه عشق به همچین اداره ای؟! روز اول و همچین برخوردی؟!
تمام رویاهام آوار شده بود روی سرم…
انرژی که هیچی دیگه حتی نای حرف زدن نداشتم…
فکر کنم نیم ساعتی رو داشتم اونجا گریه میکردم بعد برگشتم اتاق رئیس گروه…
با نهایت مظلومیت گفتم چشم هر کجا شما بگید مشغول میشم…
که گفتن نه, دیگه خودم نمیخوام اینجا باشید میبرمتون ارزش افزوده و گفتن خودشون هم از این برخورد خیلی ناراحت شدن…
خلاصه من رو همراهی کرد به سمت اتاق رئیس اموری که مربوط به قسمت ارزش افزوده بودن و رئیس گروه مربوطه رو هم صدا زدن و گفتن ایشون(یعنی من) نیروی سفارشی من هستش دست شما میسپارمش هواشو داشته باشید…
لحظه ای هم که از درب اتاق بیرون میرفتن باز با تاکید گفتن سفارشی من هستشا…
اما دیگه فایده نداشت ذوقم کور شده بود… وقتی رئیس امور خودم باهام صحبت میکرد حتی انرژی صحبت کردن نداشتم…
اون لحظه همه اش خاطرم صحبت یه سری دوستان رو به یاد میاورد که از جو ادارات میگفتن و مطمئن بودن به زودی شوقم از بین میره…
به خودم میگفتم حق باهاشون بود, من سراب ساخته بودم واسه ی خودم…
خلاصه چون پنج شنبه بود زودتر تعطیل شدیم و از لحظه ای که نشستم داخل ماشین شروع کردم به گریه کردن…
روز شنبه و یکشنبه رو رفتم سرکار, میگفتم روزای خوبمو میسازم اما قلبا ناراحت بودم…
تا اینکه سومین همکارمون هم اومدن و مارو هم صدا زدن که مدیر میخوان مارو هم ببینین…
صحبت مدیر با اخلاق و رفتار شروع شد و گفتن هر اتفاقی که اینجا بیفته من ازش باخبر میشم, نحوه برخوردتون با مودی, همکارا… یک آن لبخندی رو زدن و به من نگاه کردن و گفتن جریان شما هم به گوش من رسید…
وای اون لبخند انگار قلبمو دوباره زنده کرد, گفتم نه مثل اینکه مدیر واسه کارمنداش خیلی ارزش قائل هستن و اینجوریا هم که فکر میکردم هر کی به هر کی نیست… خلاصه فقط بگم زززززنده شدم…
بعد هم که گفتن توصیه هایی که روز معارفه به شما داشتیم رو به همکارتون بگید, من هم که با جان و دل صحبت هاشون رو به حافظه سپرده بودم رو عنوان کردم و میدیدم مدیر لبخند رضایت رو دارن و به نشانه تایید سرشون رو تکون میدن…
تا پایان هفته با تمام انرژی کار میکردم و هر روز به یه دلیلی تشویق میشدم, تا دیروز که رئیس امور مهررررررربونه اومدن و از رئیس گروهم پرسیدن از نیروی جدیدی که بهتون دادم راضی هستید؟ رئیس گروهمون هم گفتن عاااالی… نیروی فعال و کاری هستش و خندیدن گفتن همه مودی هارو کشونده اداره…
که بعد رئیس امور مهربونه گفتن اما اومدم ببرمشون, که رئیس گروهمون گفتن نه نمیدیمشون…
منم که این صحبت هارو میشنیدم قند توی دلم آب میشد…
راز موفقیت این یک هفته رو هم کلمه ی “چشم” میدونم… رئیس گروهم هر کاری رو که بگن میگم چشم, فرقی هم نمیکنه کارم ساعت 2.5 تمام بشه, 3 تمام بشه, 5 تمام بشه, میمونم که روز بعد اون پرونده روی میز من باقی نمونده باشه…
با عشق کار میکنم, وااااقعا شغلم رو دوست دارم…
خداروشکر میکنم بابت همه ی نعمت هایی که به من داده…
اما تازه اینجا واسه من نقطه شروعه…
نویسنده: سارا 66 (مشاهده)
سلام . روز همگی بخیر
امروز دیگه اولین روز کاری بود و ما در محل خدمت مشغول انجام وظیفه بودیم .
برای هر کدوم از ما که اونجا رفتیم یک ممیز انتخاب کردند و با راهنمایی های ایشون کارا رو انجام دادیم . ثبت و رسیدگی به ابلاغیه ها از وظایف امروز من بود و در نگاه اول خیلی سخت به نظر میومد چون کار هر مراجعه کننده با دیگری تفاوت داشت و کمی احساس گیجی بهم دست داده بود .
ولی خب گفتن که طبیعی هست و کم کم همه چیو یاد می گیریم . وظیفه ابلاغ به دوش ما هست فعلا و اگر راه بیفتیم و اصول کار رو یاد بگیریم گفتن که توی بخش های دیگر هم مشغول میشید . با کارایی که امروز انجام دادم فکر کنم ابلاغ راحت ترین بخش کار مالیاتی هست .
به امید شنیدن تجربه های شما
نویسنده: سارا66 (مشاهده)
روز اول کاری متفاوت !
سلام به همه دوستان .عصرتون بخیر .
امروز اولین روز کاری ما محسوب شد و البته کمی متفاوت . صبح که مراجعه کردیم به اداره کل شهریار یک سری مدارک تحویل دادیم که شامل کپی شناسنامه کارت ملی و کپی مدارک همسر و فرزندان از همه صفحات و کپی آخرین مدرک تحصیلی و 6 قطعه عکس بود . تعداد متعددی فرم بود که برای بخش های متفاوت پر کردیم که شامل آموزش ، حراست ،دادستانی و تعهد نامه ، تعیین نوع بیمه و … بود که تعهد نامه رو بردیم محضری کردیم و تحویل دادیم . فرصت برای رفتن به تهران برای آزمایشات و سوء پیشینه نشد که خییییییلی لطف کردند و فردا و پس فردا رو به عنوان ماموریت برامون رد کردن که بتونیم آزمایشات و سوء پیشینه رو انجام بدیم و کارای ناتماممون رو تموم کنیم .
بعد از انجام همه کارامون جلسه ای با مدیر کل و معاون ایشون و نیز مدیر منابع انسانی داشتیم و درباره کار و آموزش بهمون گفتن و مسائل دیگه و اینکه پنج شنبه اولین جلسه ی آموزشی رو خواهیم داشت . این جلسه ی آموزشی بدو ورود هست و احتمالا در اسفند و یا در فروردین و اردیبهشت جلسه های جدی تر آموزشی که اجباری و خارج از وقت اداری هست خواهیم داشت .
اثر انگشتمون رو هم برای ساعات ورود و خروج به سازمان ثبت کردن که گفتن وقتی رفتید اداره محل خدمت دوباره باید اونجا تعریف بشه . از اینرو امروز موقع برگشت اثر انگشت هم زدیم و مثل بقیه کارمندان خارج شدیم .
هنوز چیزی از مبلغ حقوق در فرم ها نبود و گفتن احتمالا پنج شنبه حکم اصلی رو میدن بهمون .
برخوردشون بسیااااار عالی بود و خدا رو شکر میکنم که تونستم به همچین سازمانی راه پیدا کنم .
برای شما عزیزان هم آرزوی پیروزی دارم .
تجربیات شروع به کار سازمان دامپزشکی کشور
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام سازمان دامپزشکی کشور گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: m (مشاهده)
سلام دوستان، امروز اولین روز کاری من بود یه روز شیرین البته همراه با کمی استرس اینقدر حول بودم که تقریبا اولین کسی بودم که وارد اداره شدم بعد از مدتی کم کم سرو کله کارمندا پیدا شد. آقای رئیس همینکه وارد شد و منو دید گفت شما فلانی نیروی جدید نیستید؟! نمی دونم از کجا فهمید! منم که سعی می کردم جلوی ذوق زدن خودمو بگیرم رفتم جلو و گفتم بله. بعد از احوال پرسی و خوش آمد منو به اتاق خودش دعوت کرد و تک تک کارمندا رو برای آشنایی فراخوند البته تعداد کارمندا ده پانزده نفر بیشتر نبودن، آقای رئیس اول منو به کارمندا معرفی کرد و بعد به معرفی کارمندا و وظایفشون پرداخت. من هم از خودم گفتم اینکه قبلا چکار می کردم و چه تجربیاتی دارم. جلسه با کمی خنده و شوخی تموم شد، آقای رئیس هم گفتن برای شروع شما بهتره تو فلان قسمت با آقای فلانی کار کنید. بعدش هم رفتیم تو همون قسمت و ما رو با برخی از کاراشون آشنا کرد و … یه سری کارای اداری هم بود که باید برای شروع کار انجام می دادیم، خلاصه روز اول کار ما به اینصورت تموم شد. از ته دل آرزو می کنم شما دوستان هم هر چه زودتر شروع به کار کنید.
تجربیات شروه به کار بانک کشاورزی
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام بانک کشاورزی گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: حمیدی (مشاهده)
امروز یه هفته از خدمتم در بانک سبز گذشت.
خداروشکر تو شعبمون همه با هم صمیمی هستیم.رییس شعبمون نامبر وانه.خیلی ماهه.خیلی خیلی خوش برخورده.خداروشکر.
نویسنده: اصفهانی.ام (مشاهده)
امروز دزد بهم زد تو بانک…باجه نشسته بودم ک ی خانم ۱۷۰۰۰۰۰تومن گذاشت جلو دستش ک فیشش بنویسه.بهش گفتم پولتو نذار اونجا…اونم پول بهم تحویل داد گفت تا فیش مینویسم بشمارید….حسابی حواسم جمع کردم ک پولش درست بشمارم …چون پولش خرد بود….اومدم فیش ازش بگیرم دیدم ی دفترچه قسط گذاشته کنار دستش….ک با فیش بهم تحویل بده….فیش ازش گرفتم و گفتم دفترچتون پیشتون باشه این تموم شد ازتون میگیرم…..
دختره ب حرفم گوش نداده بود و منم ک حسابی حواسم ب فیش واریز کردن بود دفترچه رو با پول قسطش گذاشته بود سمت من….
تو همین موقع ی دزد خیلی عادی از بی تجربه بودن من و بی دقتی دختره سواستفاده کرده و دستش آورده بود تو گیشه و پول و دفترچه رو باهم برداشت….
بعد من سرم آوردم بالا دیدم ی کارت ملی رو میزمه…نگاه کردم دیدم هیچ دریافت و پرداختی برا این شخص انجام ندادم.دختره گفت دفترچم نیست….سریع ب ارشدم اطلاع دادم….شمارش در آوردیم حسابش مسدود کردیم و بهش زنگ زدن گفتن بیا کارت ملیت بگیر …
بعد اومد و حاشا کرد ک پول برداشته.دوربینا رو چک کردند و بهش ثابت کردند….میخواستند ب پلیس زنگ بزنند ک فرار کرد….رییس مالیمون ک سمت مشتریا بود دنبالش رفت و گرفتش….
بعدشم ب پلیس تحویلش دادن….
اشتباهای من….حواسم فقط ب پول شمردن بود….اصلا ندیدم کی دستش آورد تو گیشه….و اینکه مطمءن نشدم خانمه پول و دفترچه قسطش برداشت یا ن….
اصلا فکرشم نمیکردم فیلمایی ک از سرقت تو بابلسر بهمون نشون دادن واسه خودمم اتفاق بیافته….خواهش میکنم خیلی دقت کنید.زاویه دیدتون وسیعتر کنید….همزمان حواستون ب تمام اطرافتون باشه ن فقط ی جا….خلاصه ک حسابی آبروم رفت…
امروز دو مورد دزدی هم تو بانک ملی داشتیم…..بیش از حد احتیاط کنید….
نویسنده: اصفهانی.ام (مشاهده)
شعبه خیلی خوش میگذره امیدوارم همتون زودتر برید شعبه هاتون ….موفق باشید….
نویسنده: اصفهانی.ام (مشاهده)
امیر خان ۳۸نفر کارای پزشکی.سوء پیشینه عدم اعتیادشون اومده.ی تعدادی ک نگفتند چند نفر هستند از بابلسر اومدن ولی کارای پزشکیشون انجام نشده.بعید میدونم زیاد باشن البته…آقای شیبانی گفتن دوستانی ک هنوز نتیجه عقیدتیشون نیمده احتمالا تا ده روز آینده میاد.شمام نگرانش نباشید اصلا….
و اما روز اول کار….حدود ۴۷۰۰تا پرونده تو بخش اعتبارات بود ک باید مرتب میشد….تا آخر آبان فرصت داشتند ک کارشون تموم کنند ولی بنا ب دلایلی نتونستند….هر روز بعد از ساعت دو همه ی کارمندا میموندن ک انجامش بدن…..امروز از ساعت هفت ونیم تا دو م۱۷۰۰ تاشو ما زدیم…ما ک گفتم منظورم دو نفر جدید الاستخدام با یکی از کارمندا بطور ثابت بود….رییسمون خیلی آدم خوبی بود خییییلی….نزدیک س چهار ساعت اومد هم پا ما پرونده میزد….ب محض اینکه شعبه یکم خلوت میشد س چهارتا از کارمندا رو صدا میزد بیان پیش ما و بهشون میگفت اینا روز اولشونه.بیاین بهشون کمک کنیم ک فردا هم بیان پیشمون….ساعت ۲ لوگو هامون تموم شد.رفتیم تو باجه.۲۰ میلیون پول ب ما دوتا جدید دادن ک آمادش کنیم واسه ای تی ام….پول تمیز میکردیم ب اصطلاح خودشون.تا ساعت چهار شعبه بودم.نهار نخورده و نماز نخونده….ولی خدایی خیلی بهمون میگفتن یکم استراحت کنید از خودتون پذیرایی کنید…همه جوره هوامونو داشتن…دمشون گرم….تازه من یکم پول زیاد آوردم….واقعا زیاد گذاشته بودنا اشتباه نکردم….جمع همکارامون خیلی خوب بود…همشون خیلی محترمانه با همدیگه و با مشتری صحبت میکردن….وقتی درو بستند ساعت یک باهم شوخی میکردن و جو خیلی خوبی داشتند…
منم بعد از ی مدت طولانی بخور بخواب نمیخوام بگم خسته نشدم….کمرم حسابی درد گرفته ولی چون محیطو دوست داشتم فردا هم با اشتیاق میرم سر کار….فقط یکم کمتر از امروز تعارف میکنم.صبونم میخورم.یکمم استراحت میکنم وسط کارم….خداییش فکر نمیکردم بتونم تا چهار عصر با این همه کار گرسنه بمونم….
منو خانم esfahan تو شهر خودمون افتادیم واسه این دو ماه…بعدشو نمیدونم چی بشه….
نویسنده: کارآموز (مشاهده)
نویسنده: استان سمنان (مشاهده)
فقط راه خییلی دشواره…شاهرود به میامی
ماشین هستا مسافر نیست… !!!!!
۸) صبح مجبور شدم پول ۳نفر رو حساب کنم تا به میامی رسیدم
امروز ۱۱۰۰۰تومان بابت کرایه پیاده شدم…..خدابخیر بگذرونه روزهای بعد….فک کنم کل حقوقم رو کرایه راه بدم…
نویسنده: کربلایی مهدی (مشاهده)
خواستم چیزایی که این 5 روز رو در شعبه انجام دادم و یاد گرفتم رو بگم
روز اول یعنی شنبه وارد شعبه شدم و با صحبت های رئیس وارد دایره ی اعتبارات شدم و تا کنون موفق شدم که تقریبا تمام کارهای اعتبارات رو انجام بدم
1.ثبت در خواست
2.ورود به سامانه ی اعتبارات خرد با کد ارزیاب و تایید ثبت در خواست در کارتابل اعتبارات خرد
3تشکیل پرونده معرفی ضامنین اعتبار سنجی گرفتن استعلام وفرستادن پرونده به پیشنهادات مسئول اعتبارات
4. ورود به پیشنهاد مسئول اعتبارات در اعتبارات خرد با کد رئیس اعتبارات و تایید پرونده تا این مرحله
5 ورد به تایید رئیس شعبه با کد رئیس شعبه و تایید آن
6چاپ قرارداد
امضای قرارداد توسطوام گیرنده و ضامنین
7تراکنش 62000 برای گرفتن شماره تسهیلاات جدید
8معرفی وام گیرنده با همون 62000
9معرفی ضامنین با همون 62000
10 ارتباط دادن ضامن به مستری
11یادم نیست تا واریز وام به حساب مشتری
12سند زدن هزینه ها تمبر مالیاتی هزینه ی کارشناسی نیم در هزار استعلامات 12500 که این سه تا با تراکنش 13021 سند میخورن وهز ینه ی بیمه با 880021
. در این بین چیزایی رو یادم رفت که فعلا حضور ذهن ندارم دیگه بعدا ییادم اومد میگم
در ضمن هر کی هر سوالی در مورد اعتبارات داره میتونه رو من حساب کنه
در کل یه همچین ادمیم من که 2 سه روزه همه چی رو یاد میگیرم خخخخ
نویسنده: ... (مشاهده)
نویسنده: مارال (مشاهده)
کارش خیلی سخت و استرس زاست.کارهای عقب افتادشونو میدن به ما کارآموزا.از انصاف بدوره واقعا.دعای گوی همتونم.ماروهم فراموش نکنید.
نویسنده: سپاهان (مشاهده)
اول از همه فرا رسیدن ایام محرم را به کلیه دوستان تسلیت عرض می کنم و امیدوارم که حال و احوال همه دوستان خوب باشد و روزگارشان در پناه حق به خوبی و خوشی و بر وفق مراد سپری گردد و به زودی زود همه عزیزان به یکی از خواسته های خود یعنی شروع به کار در سیستم بانک همیشه سبز کشاورزی برسند که البته برخی از دوستان رسیده اند، برخی در حال رسیدن و برخی هم در انتظار رسیدن…
خدمت کلیه عزیزان بالاخص دوستان اصفهانی عارضم که مراحل معاینات پزشکی و دوره بدوخدمت ما به یک باره صورت گرفت طوری که یکسری از مراحل پزشکی بعد از دوره انجام گرفت و بعضی از دوستان همه کاراشون مونده و تا 18 آبان وفت دادن که مدارکو تکمیل کنیم، بر خلاف دوره قبل که بلافاصله بعد از اتمام دوره رفتن شعبه هاشون بچه های اصفهان یحتمل 93/9/1 شروع بکارشون باشه، بگذریم …
دوره بدو خدمت هم خیلی عالی بود، جای خیلی از دوستانمون خالی بود واقعا.
روز جمعه صبح بود که رسیدیم اونجا. به هر ده نفرمون یک ویلای بزرگ با همه امکانات تحویل دادن. ساعت 7عصرم برامون یک جلسه توجیهی گذاشتن که آقای کوهستانی یکسری نکات در مورد دوره بیان نمودند و سپس یک عدد کیف (شامل جزوات و لوگوی بانک) و یک عدد آی دی کارت بهمون دادند.
روز شنبه مراسم افتتاحیه دوره با تلاوت قرآن، سرود جمهوری اسلامی، امضای سوگند نامه با سخنرانی و حضور بسیاری از مسئولین بانک کشاورزی برگزار شد. خلاصشو میگم که برنامه روزانمون به اینصورت بود: ساعت 7:00 صرف صبحانه، 7:50 حضور در کلاس، 10:00 صرف کیک و چای، 10:30 حضور در کلاس، 12:00 نماز ظهر، 12:30 حضور در کلاس، 14:00 صرف نهار، روزهای شنبه، یکشنبه و سه شنبه هم از ساعت 15:30 تا 17:00 هم کارگاه داشتیم، 19:00 تا 20:30 صرف شام. حتما تو فرصتی که دارین با دوستاتون به جا های دیدنی هم سر بزنید.
در آخر هم یه خبر خوب واسه دوستان اصفهانی دارم اونایی که دوره نرفتن گوش به زنگ باشن همین روزا باهاتون تماس میگیرن …
امیدوارم که همتون موفق باشین
نویسنده: r:s (مشاهده)
ایام محرم رو به همه تسلیت عرض می کنم
من الان از تو بانک دارم این پیام رو مینویسم،این چند مدت که مشغول شدم وقت نکردم پیام بذارم جای همتون خالی کار بانک بد نیست یه کم زمان کاریش نسبت به بقیه ی ادارت زیادتره ولی در کل زیاد سخت نیست البته دقت شرط مهمیه برا کارکردن.
در ضمن اینجور که گفتن قراره تا اخر سال 93 مراحل دعوت به آموزش همه ی نیروها توی بابلسرتموم بشه،پس دوستانی که هنوز دعوت نشدن نگران نباشن.
در پایان میخواستم از ادمین محترم و همکاراشون یه تشکر خیلی خیلی زیاد کنم که توی این یکسال وچند ماه مارو تحمل کردن
همچنین تشکر ویژه از همه ی دوستانی(به سلامتی دیگه باید بگیم همکاران) که توی این مدت از طریق این سایت همدیگه رو راهنمایی کردن والبته مارو هم همچنین.
در پناه امام زمان سربلند وپیروز باشید
نویسنده: وحید (مشاهده)
نویسنده: حمیدی (مشاهده)
سلام به همه دوستان خوبم.
امروز یه هفته از خدمتم در بانک سبز گذشت.
خداروشکر تو شعبمون همه با هم صمیمی هستیم.رییس شعبمون نامبر وانه.خیلی ماهه.خیلی خیلی خوش برخورده.خداروشکر.
نویسنده: وحید (مشاهده)
سلام. اولین روز کاریم خوب بود. کلا صندوقداری خیلی سخت نیست ولی بانکداری خرد و اعطای تسهیلات سخت و زیاده. صندوقدارها ساعت دو و نیم صندوقو بستنو رفتن ولی من و کارمند قسمت تسهیلاتیمون تا ساعت ۵ هم تو شعبه بودیم. نیمه دوم سال به دلیل اعطای تسهیلات به کشاورزا کار زیادتره. خدا رو شکر. هر چقدر هم خسته بشیم که نمیشیم بازم بهتری از علافی و سردرگمیه. امیدوارم زودتر همه دوستان مشغول کار بشن
نویسنده: r:s (مشاهده)
سلام به همه ی دوستان
ایام محرم رو به همه تسلیت عرض می کنم
من الان از تو بانک دارم این پیام رو مینویسم،این چند مدت که مشغول شدم وقت نکردم پیام بذارم جای همتون خالی کار بانک بد نیست یه کم زمان کاریش نسبت به بقیه ی ادارت زیادتره ولی در کل زیاد سخت نیست البته دقت شرط مهمیه برا کارکردن.
در ضمن اینجور که گفتن قراره تا اخر سال ۹۳ مراحل دعوت به آموزش همه ی نیروها توی بابلسرتموم بشه،پس دوستانی که هنوز دعوت نشدن نگران نباشن.
در پایان میخواستم از ادمین محترم و همکاراشون یه تشکر خیلی خیلی زیاد کنم که توی این یکسال وچند ماه مارو تحمل کردن
همچنین تشکر ویژه از همه ی دوستانی(به سلامتی دیگه باید بگیم همکاران) که توی این مدت از طریق این سایت همدیگه رو راهنمایی کردن والبته مارو هم همچنین. در پناه امام زمان سربلند وپیروز باشید
نویسنده: مارال (مشاهده)
سلام بچه ها.من امروز اولین روز کاریم بود تو یک شعبه ۲۰ نفره.اصلا خوب نبود.حالم گرفته است.
کارش خیلی سخت و استرس زاست.کارهای عقب افتادشونو میدن به ما کارآموزا.از انصاف بدوره واقعا.دعای گوی همتونم.ماروهم فراموش نکنید.
نویسنده: .... (مشاهده)
مارال عزیز منم امروز اولین روزم بود.پیش یکی از همکارا پشت باجه نشستم.انواع و اقسام کدها و سندها رو دیدم و با نظارت همکارم سه تا سند ۱۰۱۰ زدم.ولی برعکس شما خوشم اومد. دلم برات تنگ شده.
نویسنده: استان سمنان (مشاهده)
بچه ها امروز اولین روز کاریم بود… اعتبارات خرد رو زیر و رو کردم… همه چی عالی ……
فقط راه خیییییییییییییییییییییییییییییلی دشواره…شاهرود به میامی
ماشین هستا مسافر نیست…………… !!!!!!!!!!!!!!
۸) صبح مجبور شدم پول ۳نفر رو حساب کنم تا به میامی رسیدم
امروز ۱۱۰۰۰تومان بابت کرایه پیاده شدم…..خدابخیر بگذرونه روزهای بعد….فک کنم کل حقوقم رو کرایه راه بدم…
نویسنده: اصفهانی.ام (مشاهده)
سلام ب همه….بچه ها من امروز رفتم باجه…خیلی عالیه…همکارم ک کار بهم یاد میده خییییلی خانمه خوبیه….ازین بهتر نمیشه.با اینکه هر روز تا ساعت چهار یا پنج تو شعبم و حتی نهارم نمیخوریم چون جو همکارام خیلی خوبه بهمون خوش میگذره.شعبمون خیلی شلوغه ولی همکارام خیلی خوب و مهربونند….همشون دنبال ی فرصت کوچیک میگردن ما بیکار باشیم ی نکته ی کوچیکم ک شده یادمون بدن….امروز چک پاس کردن و درخواست صدور کارت مهرگستر و واریز نقدی و واریز فیش بیمه و…. روبهم یاد دادند.ب همکارم ک با خودم اومده هم تو بخش اعتبارات آموزش دادن….در کل همه چی عالی عالیه…دیروزم ک بازرس اومد و ماوتو بایگانی بودیم….ی طرحی تو شعبمون پیشنهاد دادن واسه پرونده تسهیلات ک ماها داشتیم اجراییش میکردیم…بازرس از طرح خیلی خوشش اومد و گفت از طریق نظام پیشنهادات طرح میفرسته برا تهران ک تو همه شعب اجرا بشه….بعدشم بازرس گفت ب این بچه هایی ک دارن این کارو انجام میدن ی پاداش ویژه این ماه میدیم….فکر کنم منظورش ما بودیم….فکرشم نمیکردم روز دوم کارم تشویقی بگیرم….. شعبه خیلی خوش میگذره امیدوارم همتون زودتر برید شعبه هاتون ….موفق باشید….
تجربیات شروع به کار بانک ملت
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام بانک ملت گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: anet (مشاهده)
یه سلااااااااااام گرم و صمیمی خدمت دوستان گل حاشیه خوبیییییین؟امیدوارم که خوبه خوب باشین و ایام به کامتون
بچه ها از همگی عذر میخوام که دیر میام و عذر اگر جواب کامنتی رو نداده باشم ان شاالله تو یه فرصت بهتر میام و کامنتها رو میخونم
دوستان امروز اولین روز کاری م با کد کاربری خودم بود,وای بچه ها یه استرسی داشتم که بیا و ببین ولی انصافا همکارام خیلی خوبن انقدر که همش دلداریم میدادن و میگفتن نترس اگر موردی پیش اومد ما هستیم و این بهترین جمله ای بود که امروز به معنای واقعی طول روز بهم حس خوبی میداد,واقعا داشتم به این فکر میکردم چقدر آدمهای خوب و جملات خوب به آدم احساس خوب منتقل میکنن و چقدر هم مهمه…خلاصه خدا خیرشون بده
قسمت جالب امروز این بود که ۱۰ هزارتومن کسری آوردم علتشم فقط عجله ی خودم بود که تا پولو دقیفق نشمرده از مشتری گرفتم عوضش تجربه ی خوبی برام شد ولی در کل خوب بود
دوستتون دارم مثل همیشه,فعلا با اجازه
نویسنده: الهه (مشاهده)
با سلام خدمت همکاران عزیز
بنده تقریبا یکماه و نیمه که کارم رو توی شعبه شروع کردم,از روز اول با اعتماد بع نفس بالا رفتم تو بانک و خودم زو به تک تک کارمندا معرفی کردم و همون روز خواستم که من رو پشت سیستم بنشونن و خوشبختانه یکی از همکاران کدش رو تو سیستم دیگه وارد کرد و من مستقلا شروع بکار کردم و البته خودشون هم با سیستم خودش باجه کناریم بود و تقریبا ناظر بودن.
خدا رو شاکرم از کارم راضی هستم شغل سختی نیست ولی هیجان کار بالاست و این لذتبخشه.تنها نکته ایی که همیشه باید رعایت بشه دقت رو عدد و حروف مشتریها و وارد کردن رقم تو سیستم خودته در نهایت تحویل دادن و گرفتن پول از مشتریها هست که باید توجه کرد.
کلا تو کار مالی باید دقت کرد و حتی مثلا برای افتتاح حساب ریز به ریز کارهایی که فک میکنی مهمه رو انجام بدی هرچند اگه بگن مهم نیست ولی یهو میبینی قانونش عوض شد.
در پایان بازم از خدا شاکرم و بعد از ادمین و بقیه همکاراشون که تو این چندماهه تمام تلاششون رو کردن تا ما به نتیجه ی دلخواه برسیم.
آرزوی موفقیت برای همه
نویسنده: اوستا (مشاهده)
باسلام الان تقریبا یک ونیم ماهه توی شعبه هستم و از کارم راضیم از همکارها و رییس شعبه هم راضیم جو بسیار صمیمی داریم.
نویسنده: ........ (مشاهده)
الان یک ماه ونیمه رفتم شعبه ولی از روز اول ازشعبه وهمکارا خوشم نیومد و فقط تحمل میکنم . .ازلحاظ استرس و ترس هم روزب روز بیشتر میشه.کلا تاحدودی پشیمونم که بانک اومدم.
نویسنده: ارین (مشاهده)
با سلام و عرض ادب خدمت اقای امیری و ادمین محترم
دوست دارم که از اولین روزهای کاریم توی بانک ملت خدمتون عرض کنم .من خودم روز شش دی ماه برای دوره اموزشی راهی تهران شدم و روز یکم بهمن ماه در شعب بانک ملت اصهان مشغول به کار شدم .و چیز جالبی که برایم اتفاق افتاد این بود که در روز سوم مبلغ پانصد هزار تومن کم اوردم که خدا را شکر پیدا شد ./ولی در حد مرگ دچار استرس شدم ./و به مناسبت پیدا شدنش یکه سور حسابی توی شعبه ازم گرفتند که به میزان نصف مبلغی که کم اورده بودم هزینه ام شد ولی بازم خدا را شکر که پیدا شد.
تجربیات شروع به کار سازمان تامین اجتماعی
در این بخش تجربیات شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه استخدام سازمان تامین اجتماعی گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: ناشناس (مشاهده)
امروز اولین روز کاریم بود
اولش ک ابلاغمو بردم محل کارم،همه ی کارمندا خیلی ویژه احوال پرسی کردنو تبریک گفتن.
بعدش ی خانوم منو برد ک اثر انگشتمو توی دستگاه حضور و غیاب ثبت کنه.حضور زدمو رفتم بالا.
بعدش شماره پرسنلی مو گفتن،مشخصاتمو ثبت کردن.ولی گفتن عیدی امسال نمیگیری- چون باید سه ماه اقلا کار کنی.بعد شماره حساب بانک رفاهمو خواستن واسه واریز حقوق.ک بیستم میریزن! البته کمتر.
وخت ناهار هم توی بسته های خ شیک شینسل دادن.ک از رستوران بود.البته پولشو از حقوقم کم میکنن.۲۲۰۰ تومن.
اقاهه گف ک از فردا هفتو نیم صب باید اثر انگشت بزنی تا چار ظهر.
الانم ک اولین روز کاریمه(البته نذاشتن امروز کار کنم چون گفتن توی ذهنت این روز میمونه) خیلی خستم!
کللللی پشت میز نشسته بودم اخه.
بسیار جای شیک و با کلاسی بود.
انشالا شمام بیاین کامنت روز اولتونو بذارین.
نویسنده: لیلا (مشاهده)
۷ اردیبهشت مصاحبه اول
۱۴ اردیبهشت تحویل مدارک برای انجام تحقیقات محلی
۲۲ اردیبهشت تحقیقات اول.از محل زندگی
۱۲ خرداد تحقیقات دوم.از محل کار قبلی
۶ تیر مصاحبه گزینش
۲۲ تیر دعوت برای طب کار و استعلامات
۲۸ تیر تحویل جواب آزمایشات
۱۶مرداد دریافت حکم از اداره کل و تحویل به شعبه
۱۷ مرداد شروع به کار
موفق باشید
نویسنده: ثریا (مشاهده)
به نام خداکه هر انچه داریم ازوست
سلام دوستان امروز اولین روز کاریم بود.
ساعت ۷ و نیم تو اداره بودم و مستقیما رفتم پیش رییس تا نامه معرفی بکارمو بررسی کنه بعد یکی از کارمندان منو به همه واحدها برد و معرفیم کرد.اخر سر رفتم واحدی که به اونجا معرفی شده بودم یعنی درامد،البته نمیدونم شاید موقتی اونجام.یه اتاق با ۴ کارمند و اتاقی که تو همون اتاق بود مال مسؤل واحدش خلاصه منو تو قسمت دریافت قرار دادن ولی بنظرم کارش سخت بود چون مسؤلیت زیادی نسبت به دیگر واحد ها داره هرچند کارهاش پیچیدگی هم داره ولی بیشتر از این میترسم که قسمت درامد سازمانه و برای من مبتدی سنگین.دوست دارم از جانم مایه بذارم و به جامعه و سازمان خدمت کنم نمیدونم شاید چون روز اولم بود این احساس ترس و سنگینی رو کنم ولی در کل دوس داشتم یه جاییی بودم که با پول و درامد سروکار نداشته باشه.اما باز به خدا توکل کردم و اموراتمو بدست اون میسپارم چون او بهترین کارساز است.شاید الان بگید کاش جای من بودید ولی بیشتر از اینکه خوشحال باشم نگرانم از اینکه کارمندی لایق نباشم وانطور که شایسته سازمان است خدای ناکرده نباشم.اما همه میگویند این احساس در همه هست که روزهای اول نگرانند.به هر حال فقط به خدا توکل میکنم که از پس همه وظایف برابیام و در خدمت خلق خدا باشم.در ضمن ساعت ورود ۷ و نیم و ساعت خروج یه ربع به سه هست که به عنوان اضافه کاری هم حساب میشه.دوستان ا خدا میخوام همتون به این روز برسید و موفق باشید چون واقعا لایقید.
نویسنده: 4096 (مشاهده تجربه)
سلاااااام به دوستان قدیمی و عزیزم: ادمین، یاس، نیلوفر، آسمونی، مرتضی، حامد، خدای مهربون، علی، آلاله، ره شکوه، ل، سهیلا، عدالت خواه، درمان، ehsanajax، مدیریت درمان، پیگیر و….(اگه اسمیو جا انداختم ببخشید)
خوبید؟
سلامتید؟
چه خبرا؟؟؟
با اجازتون من شنبه همین هفته که گذشت ابلاغمو از اداره کل گرفتم و روز یکشنبه ساعت و هفت و نیم در محل کارم حضور داشتم.
یه خبر خوبی که هست اینه که رقیب من که نفر دوم بود برای شهر خودش پذیرفته شد، و الان همکار شده البته
و منم به لطف خدا به یکی از شعبه های شهر خودم فرستاده شدم. و واقعا خدا رو شکر میکنم بخاطر این. چون هر دونفرمون پذیرفته شدیم و هرکدوم تو شهر خودش!
من تو قسمت مستمری ها افتادم که بسیار شلوغ و پر سر و صداست. و حجم مراجعه کننده نسبت به واحدهای دیگه واقعا بالاست. شروع به کار از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۵:۳۰ هست. گرچه همکارا از ساعت ۷:۰۰ یا حتی ده دقیقه به ۷ در محل کار حضور دارن.(اضافه کار) از حقوق و مزایا چیزی نمیدونم. ولی همینکه خبری داشته باشم میام اطلاع میدم.
همکارا بسیار خوش اخلاق و مهربون هستن و با حوصله سوالای منو جواب میدن و بهم کار یاد میدن. چون ما کلاس آموزشی نداشتیم و همینجور فرستاده شدیم به شعب. اگه چیزیو فراموش کردم بگم، سوال کنید.
با آرزوی شروع به کار هرچه سریعتر دوستان.
نویسنده: ناشناس (مشاهده)
سلام به همه ی دوستان من جزء استخدامی های جدید تامین اجتماعی در یکی از شهرستانهای استان گیلان هستم الان تو محل کارم دارم براتون مینویسم اول از همه میخوام از سایت ایران استخدام و همه افرادی که تجربیاتشو ن و اینجا در اختیار افرادی مثل من گذاشتن تشکر کنم واقعا تجربیاتشون کمکم کرد.
اولین روز کاری من خیلی خوب بود مسئول ارشدم یه خانم مهربون وخونگرمه کلا اینجا همه چیز خوبه.. منم دارم تمام تلاشم و برای بهتر انجام دادن مسئولیتم بکار میگیرم …انشالله همتون موفق باشید روز خوش
نویسنده: ناشناس (مشاهده)
سلام ب همه
امروز اولین روز کاریم بود
اولش ک ابلاغمو بردم محل کارم،همه ی کارمندا خیلی ویژه احوال پرسی کردنو تبریک گفتن.
بعدش ی خانوم منو برد ک اثر انگشتمو توی دستگاه حضور و غیاب ثبت کنه.حضور زدمو رفتم بالا.
بعدش شماره پرسنلی مو گفتن،مشخصاتمو ثبت کردن.ولی گفتن عیدی امسال نمیگیری- چون باید سه ماه اقلا کار کنی.بعد شماره حساب بانک رفاهمو خواستن واسه واریز حقوق.ک بیستم میریزن! البته کمتر.
وخت ناهار هم توی بسته های خ شیک شینسل دادن.ک از رستوران بود.البته پولشو از حقوقم کم میکنن.۲۲۰۰ تومن.
اقاهه گف ک از فردا هفتو نیم صب باید اثر انگشت بزنی تا چار ظهر.
الانم ک اولین روز کاریمه(البته نذاشتن امروز کار کنم چون گفتن توی ذهنت این روز میمونه) خیلی خستم!
کللللی پشت میز نشسته بودم اخه.
بسیار جای شیک و با کلاسی بود.
انشالا شمام بیاین کامنت روز اولتونو بذارین.
تجربیات متفرقه شروع به کار
در این بخش تجربیات متفرقه شروع به کار کاربران ایران استخدام از صفحه های استخدامی گردآوری شده است. شما می توانید با زدن بر روی نام نویسنده، تجربیات اولین روز کاری را بخوانید.
نویسنده: خاطراه بانکی (مشاهده)
چند روزی بود که یک همکار جدید به جمع ما اضافه شده بود. تنها باجه خالی شعبه کنار باجه من بود. به همین خاطر همان جا مستقر شد. دو روز اول کنار من نشسته بود تا کمی با سیستم و مشتریان آشنا شود. با توجه به آموزش های کاملی که بدو خدمت از سوی بانک برای همکاران برگزار می شود و طی هماهنگی با ارشد شعبه در باجه خودش نشست و از من خواست تا در صورت نیاز کمکش کنم.
اولین مشتری رو فراخوان کرد. مشتری جلوی باجه اش ظاهر شد. مردی بود میانسال، خوش چهره با کت و شلواری مرتب. چکی رو که دستش بود پشت نویسی کرد و به همکارم تحویل داد. همکار تازه وارد که کمی هم هول شده بود، با وسواس خاصی داشت ارکان چک و صحت و سقم پشت نویسی رو کنترل می کرد.
مشتری رو به وی کرد و گفت : اگر میشه کش ( بفتح کاف ) بدین.
همکار ما هم که سعی می کرد خودش رو مسلط به کار نشان بده ، دستش رو سمت کشوی میزش برد و تعدادی کش ( بکسر کاف ) بیرون آورد و روی باجه گذاشت.
مشتری که از این کار او تعجب کرده بود گفت: عرض کردم کش (cash) نه کش (elastic band).
همکار ما که متوجه خنده هامون و اشتباهش شده بود، از مشتری عذرخواهی کرد و وجه چک رو به او داد؛ و این شد اولین خاطره بانکی اش.
نویسنده: نوید ف (مشاهده)
سلام. امروز صبح بعد از 4 سال بیکاری، کارمند پتروشیمی شدم. از دیشب از استرس نخابیدم همش دعا میکردم که امروز خبری نباشه و …. چون هیچی نمیدونم . یعنی اصلا نمیدونم باید چیکار کنم. ففط میدونم باید حواله بزنم و بارنامه صادر کنم. ولی خب روز اول کاره ادم گیج میشه. حالا ک اومدم سر کار بهم گفتن تا 2 روز دیگه بهمون حواله نمیدن. انگار دنیا رو دادن بهم. .تا اون موقع هم خوب کارو یاد میگیرم ب امید خدا. دعا کنین این شغلم و هیچ وقت از دست ندم. واقعا دوسش دارم. ممنون .
نویسنده: م (مشاهده)
شروع کار من با اعتماد بنفس کامل شروع شد، یادمه وقتی با رئیسم صحبت میکردم وایشون گفتن تایپ بلدین و من بااینکه اصلا تایپم سریع نبود گفتم بله تا حدودی گفتن یعنی ۱۰ انگشتی تایپ میکنی گفتم نه خیلی معمولی با حالت تمسخر امیزی گف خب اونجوریکه منم بلدم تایپ کنم منم که خیلی بهم برخورده بود با غرور و خشم گفتم اما جوونم و زود یاد میگیرم این جمله روهم از تلویزیون یاد گرفته بودم واین شد که رئیس گف از همین حالا کارتوشروع کن، منم رفتم شروع کنم و از اونجایی که اصلا نمیدونستم وورد کجا هست چطوری هست اما کمی آشناییت داشتم رفتم پشت میز نشستم و دیدم همه کلی واسم نامه آوردن و منم با بدبختی و خرابکاری نامه هارو تایپ کردم و سر یک ماه همچی رو یاد گرفتم و الان سریعترین فرد هستم برای تایپ و هرجا که رئیس قبلیم کارش لنگ میشه اسم منو میاره…
التماس دعا.
مطالب مفید و مرتبط
در ادامه، سایر مطالب بسیار مفید و مرتبط برای پذیرفته شدگان در آزمون های استخدامی معرفی میگردد.

اگر دیدگاهی درباره این آگهی دارید میتوانید از طریق فرم زیر دیدگاه خود را در سایت درج کنید.